بسم الله النّور

*خطبه ۲۳۰ نهج البلاغه ، ص۷۵۸، از فراز ۳
« وَ أُوصِیکُمْ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ وَ کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ وَ طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ فَکَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَایَنْتُمُوهُمْ حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَیْرَ رَاکِبینَ وَ أُنْزِلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازِلِینَ فَکَأَنَّهُمْ [کَأَنَّهُمْ] لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیَا عُمَّاراً وَ کَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً...» ؛
« و شما را سفارش می کنم بیاد مرگ و کم غافل شدن از آن ، و چگونه غافلید شما از چیزیکه(مرگ) از شما غافل نیست، و چگونه طمع و آز دارید از کسیکه (ملک الموت) شما را مهلت نمی دهد. پس (برای شما) کافی است پند دهنده مردگانی که دیدید آنها را بر دوش ها بسوی قبرهاشان بردند در حالیکه سوار نبودند، و در قبرها نهادندشان در حالیکه فرود نیامده بودند پس گویا ایشان بنا کنندگان دنیا نبودند و همیشه آخرت جایگاه آنان بوده » .
حضرت می فرمایند : « وَ أُوصِیکُمْ بِذِکْرِ الْمَوْتِ » به شما یادآوری و وصیت و سفارش می کنم که یاد مرگ باشید. «وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ » اقلال از ماده قلیل به معنای کم کردن غفلت از مرگ است، باید میزان توجه تان به مرگ فراوان باشد ، « کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ » چگونه غافلید از امری که او از شما غافل نیست ، حضرت می فرمایند شما باید توجه به مرگ داشته باشید چون مرگ توجه به شما دارد. باید میزان توجه شما به مرگ زیاد باشد ،چگونه از مرگ غافل هستید درحالیکه او از شما غافل نیست یعنی مرگ همیشه توجه به من دارد چگونه میتوانم من نسبت به مرگ بی توجه باشم.
چه خوش مهربانی هر دو سر بی که یک سر مهربانی دردسر بی
برای موعظه شما مردگان کافی هستند، باید پای سخن مردهها نشست ، کسانی که با چشم خود آنها را دیدید و حال در میان شما نیستد، آنها حمل شدند به قبرهایشان در حالی که سواره نبودند، اگر حضرت از عبارت سواره نبودید استفاده می کنند از آن روست که سوار شونده بر مرکب سوار شدن را خود انتخاب میکند اما مردگان انتخابی ندارند، آنان بر شانههای دیگران قرار میگیرند و به قبرهایشان حمل میشوند، آنان راکب و سواره محسوب نمیشوند.
مردگان در قبورشان فرود آمدند در حالی که بسیاری از آنها با میل خود فرود آمدن را انتخاب نکردهاند ، آنان گمان میکردند فرصت زیادی دارند اما عمر آنان به گونهای پایان یافت که گویا اصلاً در دنیا نبودهاند.
هرگاه انسان میمیرد اطرافیان تا ۴۰ روز و نهایتاً تا یکسال به یاد او هستند ، اصلاً وقتی انسان مرد گویا سالهاست که مرده است و هیچ اثری از او باقی نمیماند.
چنان است که گویا آخرت همیشه خانه او بوده و از قدیم مرده و از صفحه زندگی محو شده است.
روایت می گوید: «موتوا قبل عن تموتوا ؛ «در زندگی خود را مرده گیر»
مولوی میگوید :
تو بمیر ای خواجه قبل مردنت تا نبینی سختی جان کندنت
انسان باید یک موت اختیاری داشته باشد تا مخاطب عبارت « أُنْزِلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازِلِینَ »؛«در قبرها نهادندشان در حالیکه فرود نیامده بودند» واقع نشود ، اگر موت اختیاری داشته باشیم چون مرگمان فرا رسد گویا خودمان ورود به قبر را انتخاب کردهایم.
مرگ اگر مرد است گویا نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
اگر انسان خود مردن را انتخاب کند غیرنازلین نیست .
چنین قفس نه سزای من خوش الحان است روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم
لینک منبع: http://emamraoof.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=1&pageid=3683