حدیث نفس

انسان‌ها را از انتخاب‌هایشان بشناسید

بسم الله النّور

 

زمانی امیرالؤمنین(ع) با یکی از یارانشان (گمان می‌کنم کمیل) نیمه شب از کنار خانه‌ای عبور کردند. از آن خانه صدای محزون مناجات و عبادت می‌آمد. کمیل غبطه خورد نسبت به حال آن فرد و حضرت گفتند به این مناجات توجهی نکن.

زمان گذشت و به یکی از جنگ‌ها رسید. علی(ع) از کنار جنازه یکی از دشمنان عبور کردند و به کمیل گفتند می‌بینی، این همان فردی است که مناجاتش در آن شب تو را مجذوب کرد.

 

این واقعه عبرت بزرگی است برای ما. اگر میبینید برخی ظاهردینان در این زمان، قدرت تشخیص حق از باطل ندارند، تعجب نکنید...

معرفت و دین ظاهری‌ای که انسان را به فرقان و بصیرت برای تشخیص حق از باطل نمی‌رساند ذره‌ای ارزش ندارد.

انتخاب ما در همین بزنگاه‌هاست که جوهر وجودمان را مشخص می‌کند. مگرنه به زیاد خواندن و زیاد نوشتن و زیاد استاد دیدن و یا حتی مفسر قرآن بودن هم انسان را به حق نمی‌رساند. بسیاری از افراد سپاه مقابل اباعبدالله (ع) مفسر قرآن بودند.

 

شاید بتوان گفت این حب و بغض‌ها هستند که مبدأ میل افراد را تعیین می‌کنند. حب و بغض‌هایی که در در نظام تولّی و تبرّی معنا و جهت پیدا می‌کنند.

 

برای تأثیرگذاری و عمار بودن، باید روی حب و بغض افراد کار کرد و آن را جهت‌دهی کرد.

سازوکار بلاغ و تبلیغ، امر به معروف و نهی از منکر، اغواء و ارشاد را هم با نظام هدایت حب و بغض می‌توان تعریف و اجرا کرد.  

روایت «وأمر بالمعروف بغیر السنتکم» نیز، ناظر به همین موضوع است.*

قطع تعلقات و مبارزه با هوی نفس، راهکار مبنایی برای هدایت حب و بغض هست. اما بوده‌اند افرادی که به ظاهر اهل دنیا و اسیر آن نبودند، اما در بزنگاه از امتحان سربلند نشدند.

 

*بخش آخر این مطلب ایده‌اش بسیار خام است. صرفا برای تفکر نوشته شد.

 

به امید این که عاقبت‌هامان به خیر شود.

سیل صلوات و البته صدقه برای رفع بلاها و فتنه این ایام فراموش نشود.

 

 

۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۴۲ ۰ نظر

حسینی هستیم یا یزیدی؟

یا خیر الناصرین

 

مطلبی که در پایین می آید یکی دو روز قبل و پیش از اطلاع یافتن خبر انصراف آقای قالیباف نوشته شده اما الان منتشر می‌شود. ابتدا از شنیدن خبر انصراف آقای قالیباف بسیار ناراحت شدم. اما بعد از زمان کوتاهی خوشحال شدم. چون احتمالا تا روز انتخابات فقط دو نفر می مانند. آقای رئیسی و آقای روحانی. زمین بازی حق و باطل مرزش بسیار شفاف‌تر شد و مرز تقابل ها هم. تاریخ در حال تکرار شدن است و این امتحان بزرگ ماست برای ظهور...

 

این ایّام مرز حق و باطل بسیار روشن شده.

برخی به روش معاویه‌ای عمل می‌کنند، وعده می‌دهند! می‌فریبند! تهدید می‌کنند!

اما بعضی به دنبال رأی نیستند...

آمده‌اند...

با منش انقلابی...

نه به خواست خود...

بلکه به خواست آن‌ها که او را دعوت کرده‌اند و به میدانش آورده‌اند...

داعیه‌ی او دفاع از خودش نیست...

دفاع از حق است...

دفاع از حق مردم است...

دفاع از انقلاب است...

از اسلام است...

 

تفاوت ظهور با ایام دیگر ائمه این است که حضرت با «طوع» و «رغبت» ظهور می‌کنند. مردم به سمت حضرت ولی عصر (عج) می‌روند، و ایشان هم با رغبت به سمت مردم می‌آیند. این «طوع»* در زمان ظهور دو طرفه است.

به عکس زمان امیرالمؤمنین (ع) که مردم خسته از ظلم‌ها به سمتشان رفتند اما ایشان رغبتی به مردم زمانشان نداشتند چون اهل کوفه را می‌شناختند.

در آخرالزمان هم خداوند مردم را به انسان‌های الهی امتحان می‌کند.

با سیدعلی

سید ابراهیم

و...

تا میزان رغبت و آمدن مردم را به سمت حق بسنجد...

و تا زمانی که جامعه با تمام وچود میل به سمت حق پیدا نکند ظهور رخ نخواهد داد.

 

به امید این که جامعه‌مان از این امتحان پیش‌رو سربلند بیرون بیاید.

 

*حتی تسکنه ارضک طوعا

 

۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۹ ۳ نظر

ما برای وضعیت عاشورایی هم آماده‌ایم

بسم الله القاصم الجبارین

 

ظهور زمانی اتفاق می افتد که مردم به سمت امام بروند و آن ها برای این امر، امتحان ها خواهند شد.

غربال خواهند شد.

و الان زمان امتحان این مردم است. حق و باطل مرزهایشان بسیار واضح شده و اگر انتخاب، حق باشد، حقی که هدف، وسیله اش را توجیه نمی کند...

در این صورت بیعتی است با حضرت صاحب الزمان که بگوییم ببینید ما به بصیرت این که باید به سمت شما و یارانتان بیاییم رسیده ایم...

تطمیع های یزیدیان هم در ما اثر ندارد!

و اگر تاریخ تکرار شود و انتخاب...

!!!!

دوباره عاشورا خواهیم داشت

و ان شاء الله برای عاشورا هم آماده ایم...

 

این امر وظیفه را از عمارها ساقط نمی کند!

نباید بگذاریم شرایط عاشورایی شود...

 

پ.ن: بعضی می گویند چرا بقیه نمی فهمند؟! شرایط بسیار واضح است...

پاسخ مشخص است! چرا صدای امام معصوم در عاشورا شنیده نشد؟ چرا آن همه نامه...

 

این ها مسئله شان قدرت هم نیست بلکه آمده اند تا تیشه به ریشه اسلام بزنند و ما این حسرت را بر دلشان خواهیم گذاشت!

 

و امید داریم تاریخ تکرار نشود

 

اما باید آماده باشیم...

آماده عاشورا

 

 

 

 

۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۵۷ ۰ نظر

فرج

بسم الله النّور

امام زمان(عجّ) در نامه ای خطاب اسحاق بن یعقوب مرقوم فرمودند:

«واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فإنّ ذلک فرجکم» 

برای تعجیل در امر فرج ، بسیار دعا کنید که همان فرج شماست.
منبع: کمال الدین و تمام النعمه ، باب ۴۵، حدیث۴

 

امشب از دعا کم نگذاریم. از تمام انبیاء، ائمه، صالحین، صدیقین، شهدا کمک بخواهیم برای یاری ما در انتخابات. باشد که این انتخابات قدمی باشد برای تعجیل در ظهور

ما منتظر ظهوریم. این ماییم که باید برویم به سمت او، تا ظهور کند.

 

عید بر شما مبارک.

 

۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۵۴ ۰ نظر

ذکرالموت

بسم الله النّور

 

*خطبه ۲۳۰ نهج البلاغه ، ص۷۵۸، از فراز ۳

« وَ أُوصِیکُمْ‏ بِذِکْرِ الْمَوْتِ‏ وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ وَ کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ وَ طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ فَکَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَایَنْتُمُوهُمْ حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَیْرَ رَاکِبینَ وَ أُنْزِلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازِلِینَ فَکَأَنَّهُمْ [کَأَنَّهُمْ‏] لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیَا عُمَّاراً وَ کَأَنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً...» ؛

« و شما را سفارش می کنم بیاد مرگ و کم غافل شدن از آن ، و چگونه غافلید شما از چیزیکه(مرگ) از شما غافل نیست، و چگونه طمع و آز دارید از کسیکه (ملک الموت) شما را مهلت نمی دهد. پس (برای شما) کافی است پند دهنده مردگانی که دیدید آنها را بر دوش ها بسوی قبرهاشان بردند در حالیکه سوار نبودند، و در قبرها نهادندشان در حالیکه فرود نیامده بودند پس گویا ایشان بنا کنندگان دنیا نبودند و همیشه آخرت جایگاه آنان بوده » .

حضرت می فرمایند : « وَ أُوصِیکُمْ‏ بِذِکْرِ الْمَوْتِ‏ » به شما یادآوری و وصیت و سفارش می کنم که یاد مرگ باشید. «وَ إِقْلَالِ الْغَفْلَةِ عَنْهُ » اقلال از ماده قلیل به معنای کم کردن غفلت از مرگ است، باید میزان توجه تان به مرگ فراوان باشد ، « کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ » چگونه غافلید از امری که او از شما غافل نیست ، حضرت می فرمایند شما باید توجه به مرگ داشته باشید چون مرگ توجه به شما دارد. باید میزان توجه شما به مرگ زیاد باشد ،چگونه از مرگ غافل هستید درحالیکه او از شما غافل نیست یعنی مرگ همیشه توجه به من دارد چگونه می‌توانم من نسبت به مرگ بی توجه باشم.

 چه خوش مهربانی هر دو سر بی                            که یک سر مهربانی دردسر بی

برای موعظه شما مردگان کافی هستند، باید پای سخن مرده‌ها نشست ، کسانی که با چشم خود آنها را دیدید و حال در میان شما نیستد، آنها حمل شدند به قبرهایشان در حالی که سواره نبودند، اگر حضرت از عبارت سواره نبودید استفاده می کنند از آن روست که سوار شونده بر مرکب سوار شدن را خود انتخاب می‌کند اما مردگان انتخابی ندارند، آنان بر شانه‌های دیگران قرار می‌گیرند و به قبرهایشان حمل می‌شوند، آنان راکب و سواره محسوب نمی‌شوند.

مردگان در قبورشان فرود آمدند در حالی که بسیاری از آنها با میل خود فرود آمدن را انتخاب نکر‌ده‌اند ، آنان گمان می‌کردند فرصت زیادی دارند اما عمر آنان به گونه‌ای پایان یافت که گویا اصلاً در دنیا نبوده‌اند.

هرگاه انسان می‌میرد اطرافیان تا ۴۰ روز و نهایتاً تا یکسال به یاد او هستند ، اصلاً وقتی انسان مرد گویا سالهاست که مرده است و هیچ اثری از او باقی نمی‌ماند.

چنان است که گویا آخرت همیشه خانه او بوده و از قدیم مرده و از صفحه زندگی محو شده است.

روایت می گوید:  «موتوا قبل عن تموتوا ؛ «در زندگی خود را مرده گیر»

مولوی می‌گوید :

تو بمیر ای خواجه قبل مردنت                تا نبینی سختی جان کندنت

انسان باید یک موت اختیاری داشته باشد تا مخاطب عبارت « أُنْزِلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازِلِینَ »؛«در قبرها نهادندشان در حالیکه فرود نیامده بودند» واقع نشود ، اگر موت اختیاری داشته باشیم چون مرگمان فرا رسد گویا خودمان ورود به قبر را انتخاب کرده‌ایم.

مرگ اگر مرد است گویا نزد من آی                     تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

اگر انسان خود مردن را انتخاب کند غیرنازلین نیست .

چنین قفس نه سزای من خوش الحان است            روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم

 

لینک منبع: http://emamraoof.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=1&pageid=3683

۰۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۳۵ ۰ نظر

ماجرای نیمروز

بسم الله النّور

http://www.manzoom.ir/media/movie_images/photo_2017-03-06_15-36-34.jpg.215x307_q85_box-0%2C0%2C853%2C1218_crop_detail.jpg

 

فیلم را ببینید، خیلی خوب بود.

این لینک به اندازه کافی ترغیب کننده هست برای دیدن فیلم! (البته برای بچه ها فیلم مناسبی نیست.)

امر به معروف یعنی برو سینما!

۱۵ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۱ ۰ نظر

و ...لا ... الّا ...

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

اِلـهى کَسْرى لا یَجْبُرُهُ اِلاَّ لُطْفُکَ وَحَنانُکَ،

خدایا شکست مرا جز لطف و مهر تو چیزى جبران نکند

وَ فَقْرى لا یُغْنیهِ اِلاَّ عَطْفُکَ وَ اِحْسانُکَ،

و نداریم را جز توجه و احسان تو برطرف نسازد

 وَ رَوْعَتى لایُسَکِّنُها اِلاَّ اَمانُکَ،

هراس و وحشتم راجز امان تو آرام نکند

وَ ذِلَّتى لا یُعِزُّها اِلاَّ سُلْطانُکَ،

 و خواریم را جز سلطنت تو به عزت مبدل نسازد

وَ اُمْنِیَّتى لا یُبَلِّغُنیها اِلاَّ فَضْلُکَ،

و جز فضل تو چیزى مرا به آرزویم نرساند

ادامه مطلب...
۰۳ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۴۶ ۰ نظر

پرواز...

بسم الله النّور

برای عبور از مشکلات و سختی ها یک راه میانبر هست

و این راه میانبر چیزی نیست جز قطع تعلق

قطع تعلق از همه ی مادیاتی که ما را از خدا دور می کند و حرکت در مسیر حیات را سخت!

قطع تعلق از همه ی افرادی که ما دوستشان داریم یا نداریم ...

قطع تعلق از مدرک، مال، مقام، تعریف های دیگران و ...

با قطع تعلقات، دید انسان گسترده می شود

مسائلی که تا پیش از این سخت و دشوار بودند آسان می شوند

موانعی که عبور از آن ها غیر ممکن می نمود، برداشته می شوند

با قطع تعلق از همه چیز، می توان پرواز کرد و از مسیر حیات آسان گذر کرد

مانند پرنده ای که با پرواز، بالا می رود و دنیا در برابر چشمانش حقیر و کوچک می شود.

برای پرنده فرقی نمی کند مسیر حیات برای او پیچ در پیچ است یا صاف و هموار

چون او از حصار زمین فراتر رفته و موانع زمینی برای او بی معناست

تا زمانی که زمینی هستیم و در بند مادیات، زندگی برایمان صعب و سخت است

به محض پرواز، آسانی هم فرا خواهد رسید

 

پ.ن 1: شاید یکی از مهم ترین حکمت امتحانات زندگی، همین قطع تعلق باشد تا بفهمیم همه چیز و همه کس هیچ کاره اند جز خدا

پ.ن 2: یکی از مهم ترین دلایل آرامش علما و اولیاء الله در سختی ها و دشواری زندگی همین است، افق دید این بزرگان بالاست و چون از بالا به مشکلات می نگرند، سختی ها در نظر آنان حقیر و کوچک است.

۲۰ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر

علمایی که در آتشند

بسم الله النّور

 

روایت عجیبی است از امام صادق علیه السلام که ویژگی های منفی علماء را بر می شمرند. هرکدام از مصادیقی که در روایت آمده، در میان بعضی از عماء ما رایج است و خوب است همان طور که طلبه ها در سال های ابتداء حوزه، آداب المتعلمین می خوانند، علماء هم آداب التعلیم و یا آداب العلماء بخوانند. این روایت می تواند در صدر مباحث اهل علم قرار گیرد.

 

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏:  إِنَّ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یُحِبُّ أَنْ یَخْزُنَ عِلْمَهُ وَ لَا یُؤْخَذَ عَنْهُ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الْأَوَّلِ مِنَ النَّارِ
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ إِذَا وُعِظَ أَنِفَ وَ إِذَا وَعَظَ عَنَّفَ‏ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّانِی مِنَ النَّارِ
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَرَى أَنْ یَضَعَ الْعِلْمَ عِنْدَ ذَوِی الثَّرْوَةِ وَ الشَّرَفِ وَ لَا یَرَى لَهُ فِی الْمَسَاکِینِ وَضْعاً فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الثَّالِثِ مِنَ النَّارِ
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَذْهَبُ فِی عِلْمِهِ مَذْهَبَ الْجَبَابِرَةِ وَ السَّلَاطِینِ فَإِنْ رُدَّ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْ قَوْلِهِ أَوْ قُصِّرَ فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِهِ غَضِبَ‏ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الرَّابِعِ مِنَ النَّارِ
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَطْلُبُ أَحَادِیثَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى لِیُغْزِرَ بِهِ وَ یُکْثِرَ بِهِ‏ حَدِیثَهُ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ الْخَامِسِ مِنَ النَّارِ
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَضَعُ نَفْسَهُ لِلْفُتْیَا وَ یَقُولُ سَلُونِی وَ لَعَلَّهُ لَا یُصِیبُ حَرْفاً وَاحِداً وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُتَکَلِّفِینَ فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ السَّادِسِ مِنَ النَّارِ
وَ مِنَ الْعُلَمَاءِ مَنْ یَتَّخِذُ عِلْمَهُ مُرُوءَةً وَ عَقْلًا فَذَاکَ فِی الدَّرْکِ السَّابِعِ مِنَ النَّارِ.

 از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: از دانشمندان کسانى هستند که دوست دارند علمشان را ذخیره کنند و مردم از آنان بهره‏ مند نشوند، اینان در طبقه اول آتشند،

و بعضى از دانشمندان وقتى به آن‏ها موعظه شود آن را قبول نمى‏ کند و چون خود او موعظه کند خشنونت نشان مى‏ دهد،اینان در طبقه دوم آتشند،

و بعضى از دانشمندان علم را نزد ثروتمندان مى‏ برند و نزد فقیران نمى‏ برند، اینان در طبقه سوم آتشند،

و بعضى از دانشمندان در علم خود شیوه جباران و سلاطین را پیش گرفته‏ اند که اگر چیزى از سخن آنان رد شود و یا در باره آنان قصورى رخ دهد خشم مى‏ گیرند، اینان در طبقه چهارم آتشند،

و بعضى از دانشمندان احادیث یهود و نصارى را طلب مى‏ کنند تا با آن دانش خود را افزایش دهند، اینان در طبقه پنجم آتشند،

و بعضى از دانشمندان خود را در معرض فتوا قرار مى‏ دهند و مى‏ گویند: از من بپرسید، در حالى که شاید یک سخن را درک نکنند و خداوند کسانى را که خود را به تکلف انداخته‏ اند دوست ندارد، اینان در طبقه ششم آتشند،

و بعضى از دانشمندان علم خود را سرمایه شخصیت و عقل قرار مى‏ دهند (تا مردم آنان را مهم بدانند) اینان در طبقه هفتم آتشند.

 

منبع: الخصال ؛ ج‏2 ؛ ص352

 

۱۳ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر

هرکه در این بزم مقرب تر است...

بسم الله النّور

به کودک نوپا هیچ گاه نمی گویند که مسیری طولانی و پر فراز و نشیب را طی کن

بلکه پدر مادر با او هم گام می شوند تا آرام آرام راه رفتن را بیاموزد

این کودک تا بارها زمین نخورد، نخواهد فهمید که چه طور باید استوار قدم بردارد که مانع زمین خوردنش شود.

این کودک پس از ورزیده شدن و رسیدن به ایام نوجوانی و جوانی می تواند از مسیرهای دشوار عبور کند

مسیرهایی که به نظر عبور از آن ها در ایام کودکی برایش دشوار بود

قدم های لزرانی که روزی بارها به زمین می خورد، با ورزش و تمرین می تواند با استواری کوهی را در نوردد.

کوه نوردی اوایلش سخت است اما با تمرین و ممارست همین مسیر سخت هم آسان می شود.

انسان با بالا رفتن از کوه خسته می شود، پاهایش درد می گیرند اما به محض رسیدن به قله که مقصد اوست، خستگی تمام مسیر از یادش می رود.

مسیر حیات انسان هم چیزی شبیه فرآیند رشد و تکامل و بالا رفتن توانایی انسان در پیمودن مسیرهای دشوار است.

هنگام تولد کودک ناتوان ناتوان است. حتی برای احتیاجات اولیه هم به مادر نیاز دارد.

برای رفع هر نیازی تنها یک راه برای اعلام آن دارد، او گریه می کند تا مادر بفهمد و رفع احتیاج او کند.

او کم کم رشد میکند حرف زدن می آموزد و نیازش را با گفتار اعلام می کند.

با فرایند رشد، کودک پیچیده تر می شود و نفس او تربیت یافته تر.

او می آموزد که برای رفع نیازهایش صبر کند و یا بعضی نیازهای غیر ضروری را بی پاسخ بگذارد.1

او با گذشت زمان تواناتر می شود و هرچه قدر انسان تحت تربیت آموزه های دینی باشد توانش در امور مختلف بالاتر خواهد بود.2

اگر انسان تحت پرورش مربی های وارسته3 باشد و مرحله به مرحله مسیر حیات را طبق آن چه خالق برای او معلوم کرده است بگذراند، قوت و سرعت او در تعالی و طی طریق کمال بیشتر خواهد رفت.

ابتلائات زندگی و آزمون های الهی که انسان مؤمن در زندگی اش با آن ها مواجه می شود بخشی از برنامه توان افزایی خداست برای رشد و قرب.

و هرچه قدر انسان تواناتر باشد، همانند کوه نوردی که در ابتدای راه افتادن در هرگام زمین می خورد و با ورود به سنین جوانی برای فتح قله، پای در مسیر سخت کوه میگذارد، وارد مسیرهای دشوارتری خواهد شد و این اقتضای حیات انسان زنده است.

بیت حکیمانه ی «هر که در این بزم مقرب تر است   جام بلا بیشترش می دهند» حکایت از همین سنت جاری زندگی دارد. زیرا انسان مؤمن مقرب، در در ابتلائات روزگار تواناتر شده و تحت تربیت رب العالمین سعه وجودی اش گسترده تر و توانایی گذر از مسیرهای دشوارتری را پیدا کرده است.4

 

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ (بقره 155)

و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‏] ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‏ آزماییم؛ و مژده ده شکیبایان را:

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ (محمد31)

و البتّه شما را مى‏ آزماییم تا مجاهدان و شکیبایانِ شما را باز شناسانیم، و گزارشهاى [مربوط به‏] شما را رسیدگى کنیم.

أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ‏ (عنکبوت 2)

آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مى ‏شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏ گیرند؟

وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ (عنکبوت 3)

و به یقین، کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا آنان را که راست گفته ‏اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد.

پ.ن 1: آن چه عرض شد  عمدتا مربوط است به مسیر حیات انسان مؤمن، برای تقرب.

پ.ن 2: با تشکر از اظهار لطف همه ی بزرگواران، از این پس کامنت های با مضامین تشکر و تعریف حذف خواهند شد.


1- یکی از حکمت های روزه همین مسئله است. نفس انسان با روزه تربیت می شود تا به نیازهایش پاسخ آنی ندهد و صبر و تحملش بالا رود.

2- یکی از حکمت های برنامه تأدیب فرزند در سه هفت سال نخست زندگی او به همین دلیل است. تا توان او در عبودیت و پیمودن مسیر حیات بالا رود.

3- پدر و مادر و استاد از مربی های انسانند برای طی این مسیر. انسان هایی که در مراحل والای عبودیت قرار دارند نیازی به استاد ندارند و حتی در مراحل کودکی هم مربیشان مستقیما خداست. حکمت این که بسیاری از انبیاء یتیم بوده اند شاید این موضوع بوده باشد.

4- و به همین دلیل است که سقوط انسان های بزرگ مهیب تر و عظیم تر است. زیرا مسیر بیشتر و بالاتری را نسبت به دیگران در مسیر بندگی پیموده اند. تفاوت آنان با دیگران مثل افتادن کودک بر زمین است با سقوط کوه نورد از کوه! پناه بر خدا!

۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۱۰ ۰ نظر