حدیث نفس

خدا کافیست

بسم الله الرّحمن الرّحیم

.

إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ

خدایا مرا این عزّت بس است که بنده تو باشم، و برایم این افتخار کافى است که تو پروردگار من باشى، تو آنچنانى که دوست دارم، مرا هم چنان کن که دوست دارى.

بخشی از مناجات منظوم امیرالمؤمنین علیه السلام

۰۶ آبان ۹۶ ، ۲۱:۳۰

حدیث نوف بکالی

بسم الله النور

نوف بکالی می گوید:

امیرمؤمنان علیه السلام را دیدم که به سرعت می رفت.

عرض کردم: به کجا می روی آقای من؟!

فرمود: رهایم کن نوف. آرزوهای من، مرا به جایی که می خواهم می برد.

گفتم: آرزوهای شما چیست؟

فرمود: آرزوهایم را آن کسی که برای او آرزو می کنم، می داند و نیازی نیست که با دیگران بازگو کنم. برای بنده با ادب همین بس که در نعمت های خدا شریک قائل نشود و حاجاتش را به غیر خدا نگوید.

گفتم:

ادامه مطلب...
۰۵ آبان ۹۶ ، ۱۷:۲۱

حکمت امتحان (2)

بسم الله النّور


عند تعاقب‏ الشّدائد تظهر فضائل الإنسان.
در هنگام پیاپى آمدن سختى‏‌ها آشکار گردد فضیلت‌هاى انسان

عند نزول المصائب و تعاقب النّوائب تظهر فضیلة الصّبر.

در هنگام فرود آمدن مصیبت‌ها و پى در پى رسیدن ماتم‌ها فضیلت صبر و شکیبایى آشکار گردد.

منبع: غرر الحکم و درر الکلم ؛ ص454

۰۴ آبان ۹۶ ، ۱۷:۳۵ ۱ نظر

بازنشر: غربال می شویم!

بسم الله النّور

در خطبه 16 نهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خبر از آزمایش ها و فتنه های زمانه می دهند:

ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ ( صلى الله علیه وآله ) وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَایَا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَایَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِیماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَیْ‏ءٌ فَأَقْبَلَ .

حتی اگر انسان عربی هم نداند، شنیدن این خطبه هم وجود انسان را می لرزاند!

لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً   حتما حتما همه درهم ریخته مى‏ شوید

لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً   حتما حتما غربال مى ‏گردید

لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ  حتما حتما همچون محتواى دیگ جوشان درهم و برهم گشته

حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ  تا آنجا که ذلیل شما گرامى

و أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ  بالا نشینتان پست شود

لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا  حتما حتما کسانی که همیشه کوتاهی داشتند سبقت می گیرند

لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا  حتما حتما کسانی که همیشه گوی سبقت را از دیگران می ربودند کوتاهی می کنند

 

در اینجا به یا این شعر افتادم که حضرت آقا هم با آن گریستند:

ما سینه زدیم بی‌صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند

 

امام خامنه ای در سال 1373 به موضوع غربال شدن افراد اشاره کرده اند:

جبهه‌ی [هنری و روشنفکری] جوانان، در بدو تشکیل، از دو مشکل رنج می‌برد: اوّلاً در مقابل خود، یک جبهه‌ی خیلی قوی، گردن کلفت، مدعّی و از لحاظ کمّی و کیفی، دارای نفر و عِدّه وعُدّه داشت. ثانیاً، عناصر تشکیل دهنده‌ی آن، از لحاظ اعتقادات، همسطح نبودند. یعنی هرچه انقلاب به آنها داده بود، به فراخور ظرفیّت و علاقه‌ی خود، گرفته بودند. انقلاب، هم «فکر» می‌دهد هم «شعار». هم «اندیشه» در آن هست هم «احساس». اما ای بسا کسانی که بیشتر به احساسش مجذوب می‌شوند. یعنی به شعارش، به حوادثش، به جنگش، به درگیری‌اش و به ضدّیت با امریکایش؛ تا فرضاً به تفکّراتِ متین و عمیقِ شهید مطهّری، یا بعضی از متفکّرین دیگرش. کسانی که در این جبهه‌ی خودی، عمق اعتقاداتشان زیاد نبود - اگر چه گاهی تظاهرات انقلابی‌شان خیلی خوب بود؛ اما بعضاً پایداری‌شان کم به نظر می‌رسید - غربال شدند. این جبهه در طول پانزده سال گذشته، تغربل داشته است: «و لتغربلا غربلة.» این «تغربلا»؛ یعنی غربال شدن، در جبهه‌ی خودی وجود داشته است.

 

پناه بر خدا از این که جا بمانیم از راه حق!

 

ترجمه خطبه:

عهده‏ ام در گرو درستى سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پاى بندم. کسى که عبرت هاى روزگار کیفرهاى پیش رویش را بر او آشکار کند تقوا او را از در افتادن در اشتباهات مانع گردد. هشیار باشید که روزگار آزمایش به همان شکل خود در روز بعثت پیامبر (ص) به شما باز گشته. به خدایى که او را به حق فرستاد هر آینه همه درهم ریخته مى‏ شوید، و هر آینه غربال مى‏ گردید، و همچون محتواى دیگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا که ذلیل شما گرامى و بالا نشینتان پست شود. واپس مانده ‏ها که کوتاهى کردند پیش افتند، و پیش افتاده‏ هاى گذشته پس مانند. به خدا قسم سخنى را مخفى ننموده، و دروغى بر زبان نیاورده‏ ام، و به این اوضاع و چنین زمانى آگاهیم داده‏ اند. گناه و تقوا بدانید خطاها اسبان سرکشند که افسار گسیخته سواره‏ هاى خود را به پیش مى‏ برند تا به جهنم وارد کنند. آگاه باشید که تقوا مرکب‏ هاى راهوار است که مهارشان به دست سواره ‏هاى آنها سپرده شده، در نتیجه آنان را وارد بهشت مى ‏نمایند. این وضع حق و باطل است، که هر یک را خریدارى است، اگر باطل بسیار باشد از گذشته چنین بوده، و اگر حق اندک باشد زیاد شدنش را امید هست. هر آینه کم است جریانى که از دست رفته به جاى اصلى خود برگردد.

۳۰ مهر ۹۶ ، ۲۲:۰۹ ۱ نظر

سخت ترین مرحله رشد

بسم الله

جوانه زدن سخت ترین قسمت رویش یک بذر است. 

 خارج شدن از پوسته ای سخت و دشوار،

حرکت در میان ذرات سنگ و خاک و در نهایت از خاک.بیرون آمدن...

از خاک به افلاک ...

۲۸ مهر ۹۶ ، ۰۱:۰۴ ۴ نظر

درد بی امامی...

بسم الله

یا صاحب الزمان!

دوران عمرمان در دنیا به جای زندگی شده مردگی!

مردیم از بی امامی

ظهور کن!

اللهم انا نشکوا الیک فقد نبیّنا و غیبة ولیّنا...

۲۷ مهر ۹۶ ، ۲۱:۴۶

انسان مختار (2)

بسم الله النّور

پیش از مطالعه مجددا مطلب قبل را بخوانید.

نسبت ما با خداوند در مثالی که گفته شد شبیه نسبت پزشک با بیمار است. خداوند مسیر صحیح و حق را تبیین کرده است و ما را مختار قرار داده که این مسیر را انتخاب کنیم. وقتی با اختیار این مسیر را انتخاب کردیم، قواعد جبری تشریعی و تکوینی‌ای را جعل و وضع کرده است که از طریق انجام آن‌ها به سعادت می‌رسیم. وضع این قواعد جبری است، اما اختیار ما در انجام دادن یا انجام ندادنشان است. رنج ما در مرحله انتخاب است و آسودگی، پس از انتخاب مسیر صحیح هست. به‌اندازه‌ای که قواعد خداوند را نپذیریم و اختیار نکنیم توقف می‌کنیم یا از مسیر خارج می‌شویم و به مقصد نمی‌رسیم.

با یک مثال دیگر موضوع را روشن‌تر می‌کنم. یک جاده را تصور کنید، که میانه‌اش هموار و آسفالت است و اطرافش خاکی و سنگلاخ و ناهموار و در برخی جاها به دره می‌رسد. در ابتدای مسیر ماشین تندرو و راحتی در اختیارمان گذاشته‌شده. انتخاب عقلانی در اینجا رفتن از مسیر هموار و استفاده از ماشین است و هر عقل سلیمی می‌داند عدم استفاده از ماشین و رفتن به اطراف جاده رنج و سختی به همراه دارد.

شریعت هم همانند همان جاده مستقیم است که خداوند ابزارهایی را برای عبور و رسیدن به مقصد در اختیار ما گذاشته است. آن ابزارها به‌مانند همان ماشین هستند که ما را به مقصد می‌رسانند. مانند نماز، روزه و تمام تکالیف شرعی که به عهده ما گذاشته‌شده است.

با توصیفات بالا می‌توان به این نتیجه رسید که دین سهل و آسان است چون مطابق با خلقت بشر است و خروج از دین مشکل و سختی به همراه دارد.

مثال را با امتحانات خداوند ادامه می‌دهیم. امتحانات خداوند یا برای رشد و تعالی است یا تنبیهی است در ازاء عصیان و خروج از مسیر. امتحان وقتی برای رشد و تعالی است شبیه همان ماشینی است که ما را جلو می‌برد و به مقصد می‌رساند، یا تنبیه هست هنگامی‌که خودمان از مسیر خارج شدیم و به دره افتادیم و این امتحان مانند طنابی است که خدا برای نجاتمان انداخته تا دوباره به مسیر برگردیم. اگر امتحانات زندگی را که جبر خداوند برایمان است انتخاب نکنیم، حاصلش یا توقف است یا رنج خارج‌ازمسیر ماندن. هر دو عسر است برای ما و یسر و آسانی زمانی است که آنچه خدا برایمان رقم‌زده است را بپذیریم.

تسلیم شدن به مقدرات الهی یعنی همین. یعنی آنچه را خداوند برایمان خواسته است را، ماهم بخواهیم ، و این تسلیم، عین یّسر و آسانی است. که «سیجعل الله بعد عسر یسرا» (طلاق، 7).

و رنج ما آنجایی شدت می‌گیرد که خواست ما مطابق با خواست خداوند نباشد. و دو اله در یک سرزمین حکومت کنند!

ما در مشکلاتمان خدا را به قواره خواسته‌های خودمان می‌خواهیم، نه خدا را به وسعت حکمتش و تمام آنچه هست و مقدراتش...

خدا حکیم و علی کل شیء قدیر است.

۲۷ مهر ۹۶ ، ۱۲:۰۵ ۱ نظر

انسان مختار (1)

بسم الله النّور

بسیاری از انسان‌ها هنگام مواجهه با مشکلات یکی از اولین اقداماتشان شکایت به خدا و قهر با اوست!

قهر انسان با خدا یکی از بزرگ‌ترین مکائد شیطان است در مواجهه با هر مسئله‌ای که قدرت عبور و حل آن را ندارد. نمونه‌اش کنار گذاشتن نماز است و دور شدن از مجالس خوبان و قدم‌های بعدی شیطان.

که شیطان گام‌به‌گام انسان را از خدا دور می‌کند.

ریشه این نگاه در فهم اشتباه جبری است که خداوند برای عالم قرار داده و حوزه اختیار انسان برای انتخاب مسیر.

یک‌زمانی من بسیار بر سر مسئله جبر و اختیار و آیه 79 سوره نساء دچار ابهامات بسیاری شدم که به لطف خدا استادم پیشنهاد دادند کتاب جبر و اختیار علامه جعفری را مطالعه کنم و با یک مثال ساده‌ای که علامه مطرح کرده بودند تمام گره‌های ذهنی‌ام باز شد.

آیه این است:

« ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً »

هر چه از خوبی‌ها به تو مى‏‌رسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى‌‏رسد از خودتوست؛ و تو را به پیامبرى، براى مردم فرستادیم، و گواه بودن خدا بس است‏.

 

مثال علامه این بود (نقل به مضمون): یک پزشک وقتی فرد را معاینه می‌کند و بیماری را تشخیص می‌دهد نسخه‌ای برای درمان تجویز می‌کند.

این بیمار در انتخاب آن پزشک مختار است، اما در انتخاب نسخه برای درمانش مختار نیست و او مجبور است برای درمان از نسخه پزشک استفاده کند. اگر انتخاب کرد و نسخه را استفاده کرد و شفا یافت، به دلیل تجویز صحیح پزشک بوده است و اگر این جبر را نپذیرفت و به نسخه تجویزشده پزشک اعتماد نکرد و راه درمان را پیش نگرفت انتخاب او بوده است که موجب می‌شود رنجش بیشتر و بیماری‌اش حادتر شود.

 

۲۴ مهر ۹۶ ، ۲۳:۰۳ ۲ نظر

مدعیان صف اول...

بسم رب الشهداء و الصدیقین

دریافت
حجم: 1.73 مگابایت

۲۲ مهر ۹۶ ، ۲۰:۰۰ ۱ نظر

خوشا آنان که از دنیا بریدند و به آخرت پیوستند

بسم الله النّور

«نهج البلاغه، حکمت 101»

وَ عَنْ نَوْفٍ الْبِکَالِیِّ قَالَ رَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ذَاتَ لَیْلَةٍ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ إِلَى النُّجُومِ فَقَالَ یَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ (یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ) قَالَ یَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَةِ أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِیباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ یَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ علیه السلام قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا سَاعَةٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ (وَ هِیَ الطُّنْبُورُ) أَوْ صَاحِبَ کَوْبَةٍ (وَ هِیَ الطَّبْلُ وَ قَدْ قِیلَ أَیْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَ الْکَوْبَةَ الطُّنْبُورُ)



از نوف بکّالى‏ نقل شده، که در یکى از شب‏‌ها، امام على علیه السّلام را دیدم براى عبادت از بستر برخاست، نگاهى به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابى! یا بیدار؟ گفتم: بیدارم. فرمود:
اى نوف! خوشا به حال آنان که از دنیاى حرام چشم پوشیدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمى هستند که زمین را تخت، خاک را بستر، آب را عطر،  و قرآن را پوشش زیرین، و دعا را لباس روئین خود قرار دادند، و با روش عیساى مسیح با دنیا بر خورد کردند.

اى نوف! همانا داوود پیامبر (که درود خدا بر او باد) در چنین ساعتى از شب بر مى‏‌خاست، و مى‏‌گفت:
 «این ساعتى است که دعاى هر بنده‏‌اى به اجابت مى‏‌رسد، جز با باج گیران، جاسوسان، شبگردان و نیروهاى انتظامى حکومت ستمگر، یا نوازنده طنبور و طبل». (نهج البلاغة / ترجمه دشتى ؛ ص647)

۱۹ مهر ۹۶ ، ۲۰:۵۷ ۰ نظر