بسم الله
استاد ما حرف خوبی می زنند، می گویند می خواهید کاری انجام دهید ابتدا این سؤال را بپرسید «که چی؟»، بعد از انجام کار و ادامه اش هم «که چی؟» و...
اگر در زندگیمان به این سؤل پاسخ دهیم دنیا و آخرتمان آباد خواهد شد.
دیروز با دیدن مستند انقلاب جنسی (جدای از نقدهای خیلی زیادی که به آن دارم!) به این فکر کردم که «که چی!»، غرب تا آخر شهوت جنسی رفت آخرش چه شد؟! آخرش که چی؟ آیا انسان حیوان هست؟ یا بل هم اضل؟
تاآخرش هم این راه را بروی؟ برای لذت؟ برای لذت بالاتر؟ آخرش که چی؟
زنی ملکه زیبایی شود، دیده شود! آخرش که چی؟
تمام ثروت دنیا را داشته باشی همه ی لذت ها را تجربه کنی؟ آخرش که چی؟
دنیا محدود است و من حتی نمی توانم تصور کنم که چگونه می توان با این دید که زندگی در دنیا تمام می شود و انسان فنا می شود زندگی کرد!
این ها چه طور زندگی می کنند!
مگر می شود بدون خدا و آخرت زندگی کرد؟!
مگر می شود با این دید که انسان ابدی نیست زندگی کرد؟
مگر می شود این همه رنج و بلا را تحمل کرد بدون این نگاه که دنیا تمام می شود و وارد مرحله بعدی حیات می شویم؟
پ.ن 1: اگر هرکسی ابتدای ازدواج بپرسد که مثلا می خواهم با مرد ثروتمند ازدواج کنم که چی؟ با زیباترین دختر ازدواج کنم که چی؟ این ها همه تاریخ انقضا دارند و فانی اند...
برای باقی سرمایه گذاری کنیم و معیارمان باشد...
که «هو الباقی ...»
باقی فقط خداست...
پ.ن 2: وقتی چیزهایی از جنس دنیا، که دنی و از بین رفتنی است شد هدف زیستن انسان، به تعبیر بنده و فهم و درکی که داشتم، آن چیز می شود شهوت انسان. مثلا شهوت غذا خوردن. یک نفر دائم به غذای بهتر، تنوع غذا و ... فکر می کند و همّ خود را می گذارد بر غذا و خوراک و شکم.
یک نفر همه ی دید و زندگیش می شود شهوت جنسی، همه ی ابعاد وجودی اش از دلش تا فکر و جسمش می شود اسیر شهوت، فکر و ذکرش می شود این نیاز. بر فرض که این انسان تا ته ته شهوت و ارتباطات کذا هم رفت، آخرش که چی؟
حاصل همه ی این نیازها که تبدیل به هدف می شوند آیا چیزی جز اسارت است؟
پ.ن 3: یکی از ورژن های اسارت نفس که همه مان دیدیدم این است، « ازدواج برای ارضای نیازهای جنسی». و انتخاب بهترین و زیباترین گزینه برای بالاترین لذت های جنسی. این هم نوعی اسارت است دیگر. اسارت در شهوتی که ابزاری است برای ادامه نسل و خداهم برای مطلوب شدن لذت هایی در آن قرار داده، نباید که اسیر آن شد! نباید که بشود هدف زندگی و هدف ازدواج!
موافقم که در بستر ازدواج نیازهای جنسی هم برطرف می شود، اما ازدواج «برای» و با «هدف» رفع نیاز جنسی مصیبت جامعه ماست. ازدواج «بستر» مشروع رفع نیاز جنسی است، نه این که «هدف» از ازدواج رفع نیاز جنسی باشد. هدف ازدواج خیلی والاتر از این حرف هاست. در ازدواج زوجیت محقق می شود، زوجیتی که خداوند در همه ی جزئیات عالم خلقت قرار داده است. اگر هدف ازدواج را به رفع نیاز جنسی تقلیل دادیم می شود مصیبت زمان حاضر، بحران جنسی که محصول بحران زوجیت است.