التماس دعا
همین یک لینک برای رمضان من و امثال من کافیست...
کسی در کویر ،قرآن میخواند؛میشنوی ؟
ماه، ماه خداست...
رمضان است...
ماه میهمانی خدا...
و ما سعیمان این است که متقی تر باشیم در محضر خدا
آداب میهمانی حکم می کند که وقتی به خدمت بزرگی می رسیم خودمان را آراسته کنیم، خود را خوشبو کنیم و لباس زیبا به تن کنیم.
و در میهمانی خدا...
و لباس التقوی ذلک خیر...
با لباس تقوا باید در این میهمانی حاضر شد
همان طور که وقتی به محضر بزرگی میرسیم سعیمان این است که هر سخنی نگوییم، هرچیزی نبینیم و هرچیزی نشنویم و از هر جهت مراقب رفتارمان هستیم
در محضر خداوند هم باید به گونه ای باشیم که او می پسندد
و خودمان را از چشم خدا ببینیم
سخنی بگوییم که او می پسندد
چیزی ببینیم که مورد رضای اوست
چیزی بشنویم که ما را به محضرش نزدیک تر می کند
و لباسمان لباس تقوا باشد
تا آداب میهمانی را رعایت کرده باشیم
.
.
.
ادامه دارد...
پرده اول: کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری ثبت نام می کنند و در روز آخر کسانی می آیند که معلوم نبود می آیند.
در آخرین ساعت ها سعید جلیلی، اسفندیار رحیم مشایی و سیاستمدار کهنسال ما آقای رفسنجانی ثبت نام می کنند.
پرده دوم: بعضی ها قبل از اعلام نتایج شورای نگهبان به نفع بعضی دیگر انصراف می دهند.
پرده سوم: نام هشت نفر به عنوان تأیید صلاحیت شدگان شورای نگهبان اعلام می شود.
و بسیاری تعجب می کنند از رد صلاحیت یار انقلاب آقای هاشمی و بوق و کرنا می کنند در خبرگزاری هاشان
تأیید صلاحیت شدگان به ترتیب حروف الفبا، سعید جلیلی، غلامعلی حداد عادل و ...
پرده چهارم: تبلیغات نامزدها شروع می شود و مناظره ها هم
مناظره اول و دوم فقط مقدمه ای بود برای مناظره سوم و مناظره سوم با موضوع سیاست داخلی و خارجی شروع می شود و همه می بینند از سراسر ایران و جهان و فقط دو نفر از انقلاب دفاع می کنند.
منتظر باشید...
بازی ...
تازه شروع شده است...
و اختلاف ها هم...
پرده پنجم: در ادامه بازی ...
اختلاف ها هم شدت می گیرد...
و ما هم هنوز نفهمیده ایم که بازی خورده ایم و زمین بازی را استعمار پیر برایمان تعریف کرده است...
اما کسی از تبار انقلاب زمین بازی و صحنه گردان این بازی نامیمون را می فهمد و انصراف می دهد تا شاید برنده بازی دشمن نباشد...
غلامعلی حدادعادل به نفع اصول گرایی انصراف می دهد....
منتظر باشید بازی هنوز ادامه دارد....
پرده ششم: بازی گردان بسیار زیرکانه صحنه را خاموش دنبال می کند...
و مهره هایش را آرام جابه جا می کند ...
و استاد دانشگاه صحنه، نماینده اصلاحات به توصیه خاتمی کنار می رود...
بازی آرام هنوز ادامه دارد...
و بازیگردان زیرکانه مهره هایش را جابه جا می کند...
پرده ششم: اما در جبهه مقابل بازیگردان مهره هایش را خوب چیده است...
ولایتی و رضایی دو مهره مخفی بازیگردانند تا بازی به نفع جبهه مقابل پیش برود.
اما...
دوستان ما بازی می خورند و اختلاف ها اوج می گیرد و هر روز اختلافاتشان شدیدتر و منیت هاشان نمایان تر...
هرکدام دیگری را وادار می کنند تا به نفع آن یکی کنار برود اما همه بازی می خورند و بازیگردان آرام نظاره می کند و منتظر حرکت های بعدی و اختلافات بیشتر و بازی خوردن های بیشتر است...
مهره های ما سرخود حرکت می کنند و به حرف های بازیگردان خودی گوش نمی کنند...
پرده هفتم: روز انتخابات فرا می رسد...
بازیگردان با حرکت زیرکانه مهره هایش، سبد رأی را یکی کرده است و دعوت می کند به حضور حماسی...
در طرف مقابل دوستان ما دائم پیامک می زنند تا سبد رأی آن دیگری پر شود تا پیروز شویم...
اما غافل از این که ما هم بازی خوردیم و در زمین بازی دشمن بازی کردیم...
زمینی که هاشمی بازیگردان اجرایی اش بود و هست ...
اما حماسه آفریدیم
پرده آخر: اعلام نتایج...
همه ما در زمین بازی ای که توسط روباه مکار آن پیر استعمار طراحی شده و توسط این پیر سیاستمدار ما اجرا شده است بازی کردیم...
همه بهت زده می شویم و دست به دعا...
اما گویا ما در این زمین بازی خوردیم و باختیم و حجت الاسلام دکتر حسن روحانی رئیس جمهور اسلامی ایران شد...
صبر کنید ...
بازی ادامه دارد...
دوستان شکست خورده ما پی در پی انگشت اتهام به سمت هم می گیرند...
که تو بودی ...
تو بودی که موجب شکست ما شدی...
فقط تو...
زود است که به مردم بگویید دینشان از نانشان برایشان مهم تر است...
و عماران رهبری می شوند...
...
بازی ادامه دارد و ما باز هم بازی خوردیم...
مگر نه این که سیاست این پیر استعمار با عوامل اجرایی اش سیاست همیشگی تفرقه بیانداز و حکومت کن بوده است...
دشمنان ما بدانید میان ما تفرقه افتاده است...
و بعضی هامان هنوز در حال ادامه بازی در زمین تو هستیم با قواعد بازی که تو تعریفش کردی...
با قاعده تفرقه بیانداز و حکومت کن...
اما ما فهمیدیم در زمین چه کسی بازی کردیم...
از این به بعد تفرقه هامان را برطرف می کنیم ...
و شکاف هامان را کمتر...
و دیگر مهره هامان را سر خود حرکت نمی دهیم...
و میگذاریم بازیگردانمان بازی را اداره کند
نه این که سرخود شویم ...
و دل بازیگردانمان رهبرمان سید علی را خون کنیم...
دوستان باید اجازه دهیم او ولی باشد و ما ولایت پذیر
دوستان لطفا بازی در زمین هاشمی را ادامه ندهید تا شکاف ها بیش از این ادامه پیدا نکند. لطفا انگشت اتهام به سوی یکدیگر دراز نکنید.
(برای اطلاعتان می نویسم انگلیس به روحانی اعلام کرد آماده بازسازی روابط با ایران است، و آمریکا هم برای رفع! مشکلات هسته ای اعلام آمادگی کرده است)
و نکته آخر:
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ
آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها میشوند و مورد
آزمایش قرار نمیگیرند.
آیه 2 سوره مبارکه عنکبوت
تا به امروز آنچه نوشتم مقدمه ای بود برای آنچه انشاءالله زین پس خواهم نوشت.
امام خمینی به عنوان امام امّت، زعیمی بود از زعمای شیعه که خود با تأسی به معصومین، بر شریعت اسلام جانی دوباره دمید و خود نور راه شد برای طی سبیل الله تا ظهور حضرت ولی عصر (عج).
او با سیاستش، دیانت در عملش را ثابت کرد.
او ثابت کرد که با ولایت می توان در رأس قدرت بود اما به دنیا پشت کرد.
او ثابت کرد که برای این که ولی فقیه شود اول خودش را کنار زده است و خود طی سبیل حق کرده است
تا امام امّت شود.
او ثابت کرد که اسلام، به عنوان یک شریعت توحیدی برنامه واحدی است برای تمام ابناء بشر.
او ثابت کرد که قدرت در دست انسان خدایی وسیله ای است برای بسط همه خیرها در عالم نه وسیله ای برای اثبات قدرت فردی.
او ثابت کرد که با کنار زدن ظلمت طاقوت زمان می توان با انفجار نور راه را به همه نشان داد.
راهی که ابتدایش حق و نهایتش هم حق است.
سبیلی که فقط و فقط زمانی که حق باشی و بخواهی پرچم حق را با اثبات آن در عملت بر افراشته نگه داری می توانی در آن طی طریق کنی.
وگرنه شریعت و سبیل حق که باقی است، فانی آن است که در میانه راه ظلمت را انتخاب کند به جای نور، و باطل را برگزیند به جای حق، و خود را برگزیند به جای ولی بر حق.
ادامه دارد...
خود نوشت: آنچه نوشتم اعتقادات قلبی ام بود برای امام خمینی، با انقلابش با انفجار نورش
پ.ن: لطفا نظرات خود را در باره مطالب بفرمایید.
بزرگی می گفت زمانی که کسی بخواهد در راه خدا قدم بردارد و کار خدایی کند شیاطین حول او جمع می شوند تا کار او انجام نشود.
بنده می گویم این شیاطین می خواهند کار نیک را فاسد کنند و حتی اگر انجام شد هم، ثمره اش فاسد شده باشد.
خداوند حکیم در آیه 36 سوره زخرف آورده است:
وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ
کسیکه از ذکر (خدای) رحمان روی گرداند برای او شیطانی را می گماریم تا قرینش باشد.
و در آیه 112 سوره انعام آورده است:
وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ...
و این گونه برای همه انبیاء دشمنانی از شیاطین جن و انس قرار دادیم.
می توان از این دو آیه نتیجه گرفت که در دو حالت شیاطین به انسان رو می کنند و در یک حالت شیاطین قرین انسان می شوند.
در حالت اول اگر انسان خیلی خوبی باشی (جمله اول مطلب) حتی در حد نبی، دشمنانی از شیاطین پیدا می کنی.
در حالت دوم وقتی از خدا هم رو گردانی شیطان دیگر دشمنت نمی شود! می شود قرین. انسان قرین پست ترین و متعفن ترین و مغضوب ترین موجود هستی خواهد شد.
در امروز ما کم نیستند افرادی که (بخوانید علما، امرا، اساتیدو...) یا شیطان عدوشان شده که طوبی لهم، یا شیطان قرینشان شده.
نکته دیگر این که این مجالست و هم نشینی حب و عطوفت می آورد (تصور کنید حب به مغضوب ترین موجود جهان چه جنی چه انسی) و این حب در نتیجه اش ولایت می آورد و در انتها ما می شویم عبدالشیطان به جای عبدالرحمن.
و این فرد دیگر به ندای هیچ کس گوش نمی کند و نمی فهمد عمل صالحش در راه حق چه طور فاسد شد و حتی نمی فهمد خیرخواهانش که خیر او را می خواهند چرا او را فاسد و منحرف می دانند.
و در انتها وظیفه ما چیست؟
وظیفه ما این است که خود قرین سوء نباشیم برای خوبان روزگار و قرین سوء وجودمان (نفس اماره) را جدا کنیم از خودمان تا عبدالرحمن باشیم نه عبدالنفس
و پناه ببریم به رحمن از قربن سوء، یار بی راه...
پ ن: بنده را با نظرات ارزشمند خود یاری فرمایید
مدت هاست می خواهم از قرین سوء، یار بی راه بنویسم که دستم می لرزد برای نوشتنش. خیلی هامان وقتی به جایی برسیم قرین سوء می تواند ما را از عرش به فرش بیاورد و سقوط کنیم در منیت خودمان.
انشاءالله خواهم نوشت از قرین سوء، یار بی راه ...
می توان تعبیر کرد که سبیل راهی است که می تواند ما را آسان به خیر برساند یا بسیار هموار و آسان به شرّ!
واژه شرع هم به راه روشن و واضح گفته میشود.
کسی که مانع سبیل الله است در سبیل طاغوت خود، راه روشن و واضح (شرع) را سدّ می کند.
در عمده آیات خداوند کفّار را مانع سبیلش دانسته که برای سد سبیل الله، قسم می خورند و حتی در این جهت از اموالشان انفاق می کنند. (در جهت بستن راه خدا)
مهم است بدانیم که کفّار، فقط کفّار (آن ها که حق را می پوشانند) سدّ سبیل الله می کنند ولاغیر.
حتی برای این راه شرّ (بن بست کردن راه حق) قسم می خورند و پول خرج می کنند.
خودتان برای آنچه تا به حال ذکر شد مصداق امروزی پیدا کنید. پیدا کردن مصادیق کفار این آیات در امروزمان زیاد سخت نیست.
شرح نوشت: معانی واژه ها از لغتنامه مفردات راغب است.
خود نوشت: آنچه می نویسم را امر قطعی ندانید و فقط آن را کلیدی برای باز شدن راه تفکر بدانید.
التماس دعا بسیار ...
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلاَلاً بَعِیداً (167)
بىتردید ، کسانى که کفر ورزیدند و [ مردم را ] از راه خدا باز داشتند ، به گمراهىِ دور و درازى افتادهاند .ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ (2)
این است کتابى که در [ حقانیت ] آن هیچ تردیدى نیست ; [ و ] مایه هدایت تقواپیشگان است :
﴿البقرة، 2﴾
فقط متقین اند که هدایت الله نصیبشان شده، در راهند و در بی راهه راهی ندارند.
فقط متقین اند که خداوند قدرت تشخیص راه از بی راهه و حق از ناحق را به آنان اعطا می کند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (29)
اى کسانى که ایمان آورده اید ، اگر از خدا پروا دارید ، براى شما [ نیروى ] تشخیص [ حقّ از باطل ] قرار می دهد ; و گناهانتان را از شما می زداید ; و شما را می آمرزد ; و خدا داراى بخشش بزرگ است .
﴿الأنفال، 29﴾حال باید بدانیم راه کجاست که در آن طی طریق کنیم؟
بی راهه کجاست؟
مصادیقشان چیست؟
چه کسانی در راهند و چه کسانی در بی راهه؟
پاسخ پرسش های بالا را جز با قرآن، کتاب فرقان نمی توان داد.
شرح نوشت: با استعانت خداوند در پست های آینده به راه و بی راهه در قرآن به صورت خلاصه خواهم پرداخت.