حدیث نفس

سبیل راه آسان

در زبان عرب یکی از معانی سبیل  راهی است نرم که سهل گذر و آسان باشد. در معنی دیگر این واژه آمده است: براى هر چیزى که به وسیله آن به چیز دیگرى، چه خیر باشد یا شر، رسیده می شود به کار میرود.

می توان تعبیر کرد که سبیل راهی است که می تواند ما را آسان به خیر برساند یا بسیار هموار و آسان به شرّ!

واژه شرع هم به راه روشن و واضح گفته میشود.

کسی که مانع سبیل الله است در سبیل طاغوت خود، راه روشن و واضح (شرع) را سدّ می کند.

در عمده آیات خداوند کفّار را مانع سبیلش دانسته که برای سد سبیل الله، قسم می خورند و حتی در این جهت از اموالشان انفاق می کنند. (در جهت بستن راه خدا)

مهم است بدانیم که کفّار، فقط کفّار (آن ها که حق را می پوشانند) سدّ سبیل الله می کنند ولاغیر.

حتی برای این راه شرّ (بن بست کردن راه حق) قسم می خورند و پول خرج می کنند.

خودتان برای آنچه تا به حال ذکر شد مصداق امروزی پیدا کنید. پیدا کردن مصادیق کفار این آیات در امروزمان زیاد سخت نیست.


شرح نوشت: معانی واژه ها از لغتنامه مفردات راغب است.

خود نوشت: آنچه می نویسم را امر قطعی ندانید و فقط آن را کلیدی برای باز شدن راه تفکر بدانید.

التماس دعا بسیار ...


۱۲ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۳۳ ۰ نظر

مانع سبیل الله

از قرآن، کتاب فرقان کمک می گیریم:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلاَلاً بَعِیداً (167)

بى‏تردید ، کسانى که کفر ورزیدند و [ مردم را ] از راه خدا باز داشتند ، به گمراهىِ دور و درازى افتاده‏اند .
﴿النساء، 167﴾
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ فَسَیُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ‌ (36)
بى‏گمان ، کسانى که کفر ورزیدند ، اموال خود را خرج مى‏کنند تا [ مردم را ] از راه خدا بازدارند . پس به زودى [ همه ] آن را خرج مى‏کنند ، و آن گاه حسرتى بر آنان خواهد گشت ; سپس مغلوب مى‏شوند . و کسانى که کفر ورزیدند ، به سوى دوزخ گردآورده خواهند شد .
﴿الأنفال‏، 36﴾
اشْتَرَوْا بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ (9)
آیات خدا را به بهاى ناچیزى فروختند و [ مردم را ] از راه او باز داشتند ، به راستى آنان چه بد اعمالى انجام مى‏دادند .
﴿التوبة، 9﴾
أَ فَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مَکْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِیلِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (33)
آیا کسى که بر هر شخصى بدانچه کرده است مراقب است [ مانند کسى است که از همه جا بى‏خبر است ] ؟ و براى خدا شریکانى قرار دادند . بگو : « نامشان را ببرید » آیا او را به آنچه در زمین است و او نمى‏داند خبر مى‏دهید ، یا سخنى سطحى [ و میان‏تهى ] مى‏گویید ؟ [ چنین نیست ] بلکه براى کسانى که کافر شده‏اند نیرنگشان آراسته شده و از راه [ حق ] بازداشته شده‏اند و هر که را خدا بى‏راه گذارد رهبرى نخواهد داشت .
﴿الرعد، 33﴾
الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْنَاهُمْ عَذَاباً فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفْسِدُونَ‌ (88)
کسانى که کفر ورزیدند و از راه خدا باز داشتند به [ سزاى ] آنکه فساد مى‏کردند عذابى بر عذابشان مى‏افزاییم .
﴿النحل‏، 88﴾
الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ‌ (1)
کسانى که کفر ورزیدند و [ مردم را ] از راه خدا بازداشتند ، [ خدا ] اعمال آنان را تباه خواهد کرد .
﴿محمد، 1﴾
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ‌ (32)
کسانى که کافر شدند و [ مردم را ] از راه خدا باز داشتند و پس از آنکه راه هدایت بر آنان آشکار شد ، با پیامبر [ خدا ] در افتادند ، هرگز به خدا گزندى نمى‏رسانند ; و به زودى [ خدا ] کرده‏هایشان را تباه خواهد کرد .
﴿محمد، 32﴾
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ‌ (34)
آنان که کفر ورزیدند و مانع راه خدا شدند ، سپس در حال کفر مردند ، هرگز خدا از آنان درنخواهد گذشت .
﴿محمد، 34﴾
اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ‌ (16)
سوگندهاى خود را [ چون ] سپرى قرار داده بودند و [ مردم را ] از راه خدا بازداشتند و [ در نتیجه ] براى آنان عذابى خفّت‏آور است .
﴿المجادلة، 16﴾
۰۵ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۴۴ ۱ نظر

قرآن کتاب فرقان

قرآن کتابی است که راه را از بی راهه روشن کرده است، و در آن شکی نیست (ذلک الکتاب لاریب فیه) البته مایه ی هدایت است برای متقین (هدی للمتقین).

ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2)
این است کتابى که در [ حقانیت ] آن هیچ تردیدى نیست ; [ و ] مایه هدایت تقواپیشگان است :
﴿البقرة، 2﴾

فقط متقین اند که هدایت الله نصیبشان شده، در راهند و در بی راهه راهی ندارند.

فقط متقین اند که خداوند قدرت تشخیص راه از بی راهه و حق از ناحق را به آنان اعطا می کند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‌ (29)
اى کسانى که ایمان آورده‏ اید ، اگر از خدا پروا دارید ، براى شما [ نیروى ] تشخیص [ حقّ از باطل ] قرار می دهد ; و گناهانتان را از شما می زداید ; و شما را می ‏آمرزد ; و خدا داراى بخشش بزرگ است .
﴿الأنفال‏، 29﴾
حال باید بدانیم راه کجاست که در آن طی طریق کنیم؟

بی راهه کجاست؟

مصادیقشان چیست؟

چه کسانی در راهند و چه کسانی در بی راهه؟

پاسخ پرسش های بالا را جز با قرآن، کتاب فرقان نمی توان داد.


شرح نوشت: با استعانت خداوند در پست های آینده به راه و بی راهه در قرآن به صورت خلاصه خواهم پرداخت.

۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۴:۴۳ ۰ نظر

عاشورا راه روشن

«إنِّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»

فردا عاشوراست. این قدر در این روز  راه از بی راهه واضح بود که هیچ حجتی برای احدی باقی نماند.

این قدر امام حسین (ع) راه را نورباران کرده بودند که حتی شقی ترین انسان ها هم می دانستند راه کجاست و مقصد بی راهه چیست.

حضرت اباعبدالله (ع) نور راه بود و کشتی نجات برای همه. برای تیره بخت ترین تا خوشبخت ترین انسان های حاضر در کربلا. او نور راه بود اما گویا کسانی بودند که نور راه چشمشان را می زد و با اختیار خود چشم را بر مصباح الهدی می بستند و به ظلمت بی راهه  می رفتند.

افراد در کربلا گوناگون بودند یک ماکت کوچک از تمام افراد زمانه ی ما. در کربلا از صفر تا صد انسان شقی تا سعید بود. در میان سعدا 72 یار با وفا بودند که به پیمانشان با حسین (ع) تمام و کمال وفا کردند و چشم خود را بر نور راه نبستند، و عده ای تمام دنیا، حجاب چشمانشان شده بود و با وجود این که راه واضح بود به بی راهه رفتند.

عده ای هم در میانه ی اشقیاء و سعداء بودند که نمی دانستند به کدامین جهت بروند. بعضیشان ترس بر وجودشان غلبه کرد و ترس از دست دادن دنیاشان آن ها را به اشقیاء وصل کرد و به بیراهه رفتند. مثال این گونه افراد همان کوفیانی است که هزاران نامه به اباعبدالله دادند و از ترس از دست رفتن دنیاشان به حسین (ع) پشت کردند و پیمان شکستند.

بعضی هم چون حر با این که در صف اشقیا بودند اما خود را از بند دنیا رهانیدند و با آزاد مردی به صف سعداء پیوستند. همان اصحاصحاب الحسینی که هنگامی که به اباعبدالله سلام می دهیم در کنارش محال است که  به آن 72 نفر یار همراه خوش عهد حسین (ع) سلام ندهیم.

جهت یا فلاح است یا خسران، یا در راهی یا بی راهه، یا همراه ولی در راه به سمت فلاح می روی یا در بی راهه با اولیاء طاغوت خسارت می بینی و نامت در شقی ترین افراد ثبت می شود. راه میانه ای وجود ندارد یا از صراط می گذری یا در نار بی نور که جز ظلمت در آن راه ندارد سقوط می کنی!

تو به کدام سمت می روی؟

در راهی یا بی راهه؟

با ولی زمانت پیش می روی یا نور راه چشمت را می زند و چشم بر نور می بندی؟

شرح نوشت: در این نوشته شرح در راه بودن و نبودن همه ی حاضران و غایبان کربلا داده نشده است و فقط مثال هایی است که ما در امروزمان بیشتر با آن مواجهیم.

۰۴ آذر ۹۱ ، ۱۵:۵۸ ۳ نظر

راه را باید از نور راه شناخت نه از رهروانش

رهروِ راه باید راه را از نور راه بشناسد، نه از رهروان نیمه راه که به بی راهه می روند. راه را باید با ره برش شناخت، آن ره بر مصباح الهدی ای که راه را روشن میکند. 

گاه بعضیمان در راه، در سبیل نور وارد می شویم اما چون پشت سر نور راه نمی رویم و می خواهیم از او جلو بزنیم، چون دیگر نور راه را نمی بینیم و جلوتر از او حرکت کرده ایم ظلمت راهمان را می گیرد و به بی راهه می رویم!

گاه بعضیمان در راه، در صراط نور وارد می شویم اما چون جدا از قافله نور حرکت می کنیم و خیلی با نور راه فاصله داریم باز راه برایمان تاریک می شود و ما باز در ظلمت، بی راهه را راه می پنداریم و به بی راهه می رویم!

گاه بعضیمان در راه، در طریق نور وارد می شویم، همراه با قافله نور هم حرکت می کنیم اما به جای همراهی با ره بر راه با همراه نیمه راهِ  ره بر می رویم و می پنداریم چون او با نور راه همراه بوده خود نورانی شده و می تواند نور راه باشد و به این امید همراه او از نور راه فاصله می گیریم و ظلمت بر ما حایل می شود و ما به بی راهه می رویم! پندار غلط ما که ما را به بی راهه برد این بود که او را هم خورشیدی نورانی پنداشته بودیم غافل از این که او خود قمر حول این خورشید بود که از خود نوری نداشت تا بتواند نور راه باشد!

شرح نوشت: به کنایه می نویسم چون، گر در خانه کس است یک حرف بس است.

۲۲ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۴ ۱ نظر

غدیر صراط مستقیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

عید همگی شما مبارک.

شاید بتوان گفت که غدیر بعد از اسلاممان و تسلیم به امر الهی مهم ترین صراط زندگیمان است. صراطی که اگر ظلمت آن را بگیرد و و بر صراط علی وارد نشویم تا انتها روز عمرمان راه را بی راهه می پنداریم و ظلمت را نور.

غدیر روزی بود که خداوند صراط را به عیان به همه نشان داد. این قدر خداوند آن روز بر همه حجت تمام کرد که گویا هرکس پس از بیعت با علی عاقبت خود را می دانست ،یا به صراط مستقیم راه علی وارد می شد که سرانجامی جز فلاح نداشت یا در صراط مضلت که ظلمت در همه ی بی راهه های زندگیش وارد می شد تا ظلمت نار او را همراهی می کرد.

این قدر در غدیر راه روشن بود و مقصد معلوم که هیچ کس را دلیلی بر قدم نگذاشتن در این راه نبود اما برخی خود ظلمت بودند که نور راه را نمی دیدند زیرا این قدر تاریکی وجودشان را گرفته بود که نور به این روشنی را هم ظلمت می دیدند و اصلا چشمی بینا برای دیدن نور راه و صراط مستقیم آن روز زنگیشان نداشتند. آن ها مسلمان شده بودند اسما اما تسلیم نه! اگر تسلیم امر خدا بودند با سهولت نور را می دیدند و بر صراط مستقیم قدم می گذاشتند.

با خود بیاندیشیم که آیا امروز به این راه که ورود به آن بیعت و اذن ولی می خواهد و گذاردن نفس و منیت در ابتدای راه تا توشه مان از سنگینی عنانیت نفس سبک شود و پر شود از نور مصباح الهدی، وارد شده ایم؟

علی ع امیرالمومنین همه ی زمان هاست و نور راه همه ی صراط های مستقیم اما گاه خدای علی ما را با ولایت علی در همه ی زمان ها می سنجد تا ثابت کنیم ولی شناسیم و علی زمانان را میشناسیم و می خواهیم با نور ولایت ولی زمانمان راهمان را روشن سازیم و در راه نورانی نه بیراهه ی فراگرفته شده ی با ظلمت قدم بگذاریم.

 ودر انتها دوستی عزیز (او کافیست) این تبریک را برای غدیرم فرستاد که قلبم روشن شد:

غدیر یعنی کسانی که عقب مانده اند برسند و کسانی که جلو رفته اند برگردند. غدیر یعنی با ولایت حرکت کردن. و اهل کوفه نبودن یعنی اینکه بدانی تا حسین (ع) نیامده ، ولی امر مسلم است.

۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۰:۳۱ ۱ نظر

اذن دخول

برای ورود به هر مکانی باید از صاحب خانه اجازه گرفت خصوصا اگر آن مکان مقدس باشد که اجازه ی ویژه می طلبد و ویژه تر این که به این مکان مقدس در زمان مقدسی وارد شوی.

این مکان را (وبلاگ) مقدس می دانم زیرا در زمان مقدسی وارد مسجد قلم شده ام تا قلم ام با اذن دخول از  صاحبخانه ی مسجد (خانه ی خدا) پشت سر امام جماعت نماز بگذارد و سجده کند. آری اینجا مسجد و سجده گاه قلمم است پس از صاحب مسجد اذن دخول می خواهم تا بر قبله ی صحیح پشت سر امام جماعتم سجده کنم.

قلب نوشت: نمی دانم حکمت زمان ورود به این مسجد چیست. هرچه هست می دانم وقتی امشب شب عید غدیر است یعنی اگر علی (ع)مصباح الهدی سفینه نجاتم نباشد در صراط مستقیم نخواهم بود. به امید آن که نور راهم برای خروج از ظلمات علی ع باشد انشاءالله

۱۲ آبان ۹۱ ، ۲۱:۳۰ ۸ نظر