بسم الله
وقتی برای رسیدن به مقصودمان امید بستیم
و در مسیر رسیدن
مانع پیش آمد
و به دلیل مانع
امیدمان ناامید شد
یعنی به سبب امید بسته بودیم
نه خدای مسبب الاسباب
بسم الله
وقتی برای رسیدن به مقصودمان امید بستیم
و در مسیر رسیدن
مانع پیش آمد
و به دلیل مانع
امیدمان ناامید شد
یعنی به سبب امید بسته بودیم
نه خدای مسبب الاسباب
بسم الله
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ (حج۱۱)
و از (میان) مردم، کسی است که خداوند را تنها با زبان میپرستد، (ایمان او در حاشیه و در مرز کفر است و با حادثهای کوچک میلغزد) پس اگر خیری به او برسد، به آن اطمینان یابد، و اگر مصیبت و آزمایشی به او رسد، دگرگون شود (و به سوی کفر رود، چنین کسی) در دنیا و آخرت زیانکار است، این همان زیان آشکار است.
باید ببینیم منبع ارامش ما چیست
اگر با دنیاست
با هر بالا و پایین ناآرامیم
چون ذات دنیا بیثبات است
و اگر منبع آرامش ما خداست
همیشه آرامیم
چون خدا همیشه هست و خدایی میکند...
اگر با دنیا و بود و نبودش ناآرامیم
مصداق این آیهایم
و خسران دنیا و آخرت از آن ما خواهد بود...
بسم الله
بعضی از ما
اشتباه میکنیم
حماقت میکنیم
و بعد میگوییم خدایا چرا این بلاها را سر ما آوردی؟
درصورتی که این بلاها محصول حماقت خودمان بوده...
مثل دختری/پسری که بیهوده با نامحرم ارتباط داشته و به او دل بسته و به جای ترک حماقتش یقهی خدا را میگیرد...
یا کسی که که باز از روی سادگی به کسی اعتماد کرده که نباید و او پولش را خورده و برده، و حالا باز با خدا درگیر است!
شاید برای همین است که خدا از مومن احمق خوشش نمیآید
خدایا پناه بر تو از حماقتهایی که زندگی ما را سخت میکند، اما تو را مقصر میدانیم!
بسم الله
-آیا قبول داری خدا همه کارهی زندگی توست؟
بله...
-آیا قبول داری خدا جز خیر برای تو رقم نمیزند؟
بله...
-پس چرا نگرانی؟
چون از خودم و انتخابهام میترسم...
- نه دلیل نگرانیت اینه که به جواب سوالهای بالا دروغ گفتی بله.
تو شک داری
و همین شک باعث شده «نسپاری...»
بسپار به خدا...
کار خدارو به خدا واگذار کن
خودت عهده دارش نشو و بارش رو بر دوش نکش...
بسم الله
از دیروز قصد دارم تا به حقیقت عبارت شریف «به من چه» مزین شوم.
«به من چه» یعنی خود توحید و مشرک نبودن
یعنی رضایت
یعنی آرامش
یعنی کارهای خدا را به خدا بسپار و بار نگرانی بابت رخ دادن یا ندادن اموری که از دست تو خارج است را به دوش نکش
«به من چه» یعنی به تو ربطی ندارد فلان اتفاق در زندگیت خواهد افتاد یا نه
و «به من چه» یعنی توکل
یعنی یقین
یعنی فقط بنده باش تکالیفت را انجام بده و طراحی نقشهی زندگیت را به خدا تفویض کن...
و تدبیر او را بپذیر...
شاید این متن در آینده کاملتر شد.
عید شما مبارک.
بسم الله
هرچه قدر از دنیا جدا شویم
آخرت خواهیم شد...
از سطح آرامش و لذت
الی سبکی و بیتعلقی
(البته آخرت مؤمن نه کافر)
بسم الله
امروز استاد ما تعریفی از صبر گفتند که برای خودم جدید و راهگشا بود:
«صبر یعنی مقاومت کنیم تا شیطان بر ما مسلط نشود»
و هرچه قدر به این تعریف فکر میکنم میبینم بر تمام جاهایی که توصیه به صبر شدیم مصداق دارد
صبر بر مصیت
صبر بر طاعت
صبر بر معصیت
و و هرجا که مشکلی هست و نیاز به مقاومت و استقامت، راه نفوذ شیطان هم باز هست که با صبر این راه بسته میشود.
و صبر مقابل جزع است و جزع عقل را از انسان سلب میکند و قدرت تشخیص و درک درست را میگیرد.
بسم الله
«به چه علامت دانسته میشود که شخص مؤمن است؟» فرمود: «به تسلیم خدا بودن، و راضی بودن به آنچه برایش پیش میآید، از شادی و ناخرسندی»
حدیث امام صادق علیهالسلام
الکافی، ج ۲، ص۶۳
بسم الله
وقتی صبح آدم رو زیادی تحویل میگیرن
و بعد از ظهر حال آدم رو میگیرن
باتشکر از خدایی که نمیگذارد از هوی پر شویم و فکر کنیم چه خبره!
بسم الله
روایت داریم «کل الخیر فی قطع الطمع عن الناس»
همهی خیر در قطع طمع/توقع از مردم است.
و ما به اندازهی توقعمان از دیگران از آنها ناراحت میشویم.
مثلا میگوییم از فلانی توقع این برخورد را نداشتم و همین میشود مایهی رنجش خاطر
حالا دنیا هم همین است
اگر متعلق «حب» ما دنیا باشد، اگر به چیزی که میخواستیم نرسیدیم، ناراحت میشویم چون از دنیا توقع رسیدن به آرزوهایمان را داریم.
که این توقع هم واهی است هم اشتباه.
پ.ن: یه نفر به من گفت ریشه بدحالیهات حبالدنیاست. راست گفت. آدم قطع تعلق کنه و بفهمه از دنیا قرار نیست چیزی بهش برسه، حالش خوب میشه.