بسم الله النّور

 

زمانی امیرالؤمنین(ع) با یکی از یارانشان (گمان می‌کنم کمیل) نیمه شب از کنار خانه‌ای عبور کردند. از آن خانه صدای محزون مناجات و عبادت می‌آمد. کمیل غبطه خورد نسبت به حال آن فرد و حضرت گفتند به این مناجات توجهی نکن.

زمان گذشت و به یکی از جنگ‌ها رسید. علی(ع) از کنار جنازه یکی از دشمنان عبور کردند و به کمیل گفتند می‌بینی، این همان فردی است که مناجاتش در آن شب تو را مجذوب کرد.

 

این واقعه عبرت بزرگی است برای ما. اگر میبینید برخی ظاهردینان در این زمان، قدرت تشخیص حق از باطل ندارند، تعجب نکنید...

معرفت و دین ظاهری‌ای که انسان را به فرقان و بصیرت برای تشخیص حق از باطل نمی‌رساند ذره‌ای ارزش ندارد.

انتخاب ما در همین بزنگاه‌هاست که جوهر وجودمان را مشخص می‌کند. مگرنه به زیاد خواندن و زیاد نوشتن و زیاد استاد دیدن و یا حتی مفسر قرآن بودن هم انسان را به حق نمی‌رساند. بسیاری از افراد سپاه مقابل اباعبدالله (ع) مفسر قرآن بودند.

 

شاید بتوان گفت این حب و بغض‌ها هستند که مبدأ میل افراد را تعیین می‌کنند. حب و بغض‌هایی که در در نظام تولّی و تبرّی معنا و جهت پیدا می‌کنند.

 

برای تأثیرگذاری و عمار بودن، باید روی حب و بغض افراد کار کرد و آن را جهت‌دهی کرد.

سازوکار بلاغ و تبلیغ، امر به معروف و نهی از منکر، اغواء و ارشاد را هم با نظام هدایت حب و بغض می‌توان تعریف و اجرا کرد.  

روایت «وأمر بالمعروف بغیر السنتکم» نیز، ناظر به همین موضوع است.*

قطع تعلقات و مبارزه با هوی نفس، راهکار مبنایی برای هدایت حب و بغض هست. اما بوده‌اند افرادی که به ظاهر اهل دنیا و اسیر آن نبودند، اما در بزنگاه از امتحان سربلند نشدند.

 

*بخش آخر این مطلب ایده‌اش بسیار خام است. صرفا برای تفکر نوشته شد.

 

به امید این که عاقبت‌هامان به خیر شود.

سیل صلوات و البته صدقه برای رفع بلاها و فتنه این ایام فراموش نشود.