بسم الله
خدایا پناه بر تو
از وسوسهها
شکها
سؤالهای بی جواب
از خسته شدن
از یکنواختی
از توقف
از نا امیدی
از نا امیدی
از نا امیدی
بسم الله
خدایا پناه بر تو
از وسوسهها
شکها
سؤالهای بی جواب
از خسته شدن
از یکنواختی
از توقف
از نا امیدی
از نا امیدی
از نا امیدی
بسم الله النور
شاید ایمان به غیب منحصر در ایمان به آن چه به طور معمول آن را غیب می دانیم نباشد.
شاید ایمان به غیب باور غیبِ اعمال، رفتار، گفته ها، دیده ها و شنیده هایمان باشد،
و باور به این که همه ی این ها پشت پرده ای دارد و اثر و آثاری.
مثلا باور به این که هر لحظه در حال ساخت و ساز عمر یا ویرانی آن هستیم.
با هر گفتار و رفتار جزء خسران زده ها هستیم یا کسانی که به سعادت رسیدند.
یا مثلا اثر غیبت از دست رفتن آبروی یک انسان است و پشت پرده آن، خوردن گوشت برادر مرده
اثر دروغ جا به جایی درست و غلط است و پشت پرده آن دشمنی با خداست.
و همین طور بقیه اعمالمان...
بسم الله
کاش فاصله عالم بودن و عامل بودن انقدر زیاد نبود.
کاش علمها ممزوج بود به باور و عمل
بدون هیچ فاصلهای
عالم بی عمل مانند زنبوریست بی عسل
شاید عسل هم باشد اما آن عالم خودش بی بهره بماند و دستانش خالی...
خدایا پناه بر تو از این فاصله ها...
بسم الله النّور
انسان انقدر ضعیف است که با یک ویروس نادیدنی خیلی خیلی کوچک چند روز خانه نشین می شود و از پا می افتد.
و چه بسا جانش را از دست بدهد...
بسم الله النّور
خدایا به تو پناه می برم از این که تو را خدایی بدانم در حد و قواره فهم و درک خودم.
نه آنگونه که هستی
و به تو پناه می برم از این که باور و ایمانم در حد و قواره معرفت خیلی کمم نسبت به تو باشد.
و به تو پناه می برم از محصور ماندن و اسیر شدن در شناخت ناقص و خیلی خیلی کمم نسبت به خودت...
بسم الله النور
امتحان همان گونه که فضایل انسان را آشکار می کند، رذایل را هم آشکار می کند.
تفاوت حال انسان ها در هنگام مصیبت و بیماری و مشکلات زندگی در همین است.
ابتلائات برای برخی پله صعود از طریق «صبر» هست
و برای برخی مایه لغزش و افتادن
برخی با مشکلات به ورطه «چرا من» و درگیری با خدا می افتند
و برخی دیگر پیوستشان با خدا بیشتر می شود.
اگر در مراسع تشییع و تدفین شرکت کرده باشید، تفاوت حال افراد را در مواجهه با مصیبت متوجه می شوید. برخی در حال جزع و فزع هستند و حالشان دست خودشان نیست
و برخی که از گروه مومنیناند در حال دعا و عزاداری ای هستند که موجب از کف رفتن اختیار نمی شود.
اساسا در دو حال باطن احوال انسان رو می شود، هنگام شادی بسیار و غم زیاد.
و از دست دادن اختیار در هنگام غم و شادی خوب نیست...
دسته اول در هنگام مشکلات کوچک هم از درون ناراضی اند و با خدا و خودشان در صلح نیستند.
دسته دوم کسانی اند که مشکلات را وسیله تقرب خودشان به خدا می دانند.
بسم الله النور
حکمت ۲۳۵ نهج البلاغه:
وَ قِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ ( علیه السلام ) : هُوَ الَّذِی یَضَعُ الشَّیْءَ مَوَاضِعَهُ فَقِیلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ : قَدْ فَعَلْتُ .
و درود خدا بر او، فرمود: (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان، پاسخ داد:) خردمند آن است که هر چیزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعریف کن فرمود) با معرّفى خردمند، جاهل را نیز شناساندم.
(یعنى جاهل کسى که هر چیزى را در جاى خود نمى گذارد، بنا بر این با ترک معرّفى مجدّد، جاهل را شناساند)
تعریفی که امیرالمؤمنین علیه السلام از عاقل گفتند شبیه تعریفی است که از عادل دارند: «العدل یضع الامور مواضعها»
خلاصه این که انسان عاقل هرچیزی را سر جای خود قرار می دهد. یعنی کارهایش، نقش ها و تکالیفی که به عهده اش هست همه در جای خود قرار داده شده و به آن رسیدگی می شود.
برخلاف جاهل که جا به جا کاری دارد.
یعنی
انسان بی نظم جاهل است.
انسانی که به تکالیف و وظایف خود عمل نمی کند (همسری/مادری/پدری/دختری/پسری/علم آموزی/معلمی و...) جاهل است.
انسانی که مدیریت زمان ندارد و کارهای بدون اولویت را اول انجام می دهد نیز جاهل است!
خدایا ما را در زمره عاقلان قرار ده...
بسم اللّه النّور
نمیدانم با فرزندان قدرنشناس مواجه شدهاید یا نه؟
فرزندانی که پیش از اظهار نیاز به پدر و مادر، والدین نیازشان را فراهم میکنند.
چنین افرادی، چون غرق در نعمت بودهاند لطف پدر و مادر را طبیعی میبیند و وظیفه! که اگر غیر از این بود اشتباه بود!
در صورتی که این نگاه اشتباه است، هم رفتار آن والدین موجب قدرنشناسی و راحت طلبی شده، هم رفتار آن فرزندان در وظیفه دانستن این الطاف اشتباه است!
پدر و مادر با قرار دادن فرزند در وفور نعمت، به او ظلم کردند.
اگر خدا هم بیدرخواست و راحت، همه نعمات و خواستههایمان را در اختیارمان بگذارد، اولا حرکت و تلاشی نخواهیم داشت و متوقف میشویم!
ثانیا خدا را نخواهیم دید و خود را بینیاز از او میبینیم!
احتیاجات و نیازهای ما به خدا برای این است که او را مؤثر حقیقی در زندگیمان ببینیم. به همین دلیل نعمت زیاد زندگی بعضی افراد، موجب غفلت بیشتر آنها میشود، چون به نعمت مشغول میشوند و از خدا غافل...(این قاعده در مورد همه افراد برخوردار از نعمت صادق نیست)
به همین دلیل امتحان زمان نعمت و عافیت، از امتحان زمان سختی و فقدان سختتر است.
بسم الله
معجزه خرق عادت است،
و زمانی برای ما معجزه رخ خواهد داد که از عادت و کلیشههای محصور کننده ذهنیمان نسبت به وقایع و اتفاقات، اسباب و مسببات و علت و معلولها بیرون آییم.