عدالت خدا به معنی دادن امکانات و شرایط برابر به انسانها نیست.
بلکه عدالت خدا به این معناست که شأن و مرتبه انسانها با توجه به داشتههایشان و نحوه استفاده از آنها و شیوه مواجهه با نداشتهها، نزد خداوند متفاوت است.
در حقیقت نمود عدالت خدا در تفاوت مراتب انسانها است.
یعنی: ریاضیات شرعی (انجام تکالیف و واجبات و سپس مستحبات) ⬅معرفت (یعنی انجام اعمال، موجب ایجادبستر و ظرفیت مناسب برای معرفت می شود) ⬅محبت (معرفت موجب ایجاد حب و افزایش آن میشود)
بسیاری از افراد در ابتدای مسیر بندگی انتظار ایجاد حب و عشق وافر به حق متعال دارند، اما حب به خدا ایجاد نمیشود مگر از گذر انجام فرائض و ترک محرمات و اعمال دیگری که برای انجامشان بسیار سفارش شده، مانند انفاق، نماز شب و...
بسم الله در روایت است که موسی مریض شد، دنبال درمان نرفت که می خواهم تو
شفایم بدهی.
به او گفتند که آیا می خواهی به خاطر توکل تو اثر و خاصیتی را
که در داروها گذاشته ام، باطل کنم. تو دارو را بخور که من تو را شفا داده
ام؛ که این شیر های آب هر چه دارند از چشمه هاست، از بی نهایت، از خودشان
ندارند. ما کوریم و در واسطه ها مانده ایم و یا به واسطه ها پشت پا زده ایم
به ادعای اینکه موحدیم و بر او تکیه داریم، در حالی که تو با دید توحیدی
جز او نمی بینی و تمامی واسطه ها را واسطه می بینی و احساس ضعف و ذلت و
وابستگی و ارادت، نخواهی داشت. تو اسیر کسی نیستی که بگویی بدون او هلاکم و
بی اعتنا به نعمت ها و واسطه های او هم نیستی، که بگویی من می خواهم فقط
خدا برساند. تو از وسیله هایی که برایت گذاشته اند بهره بردار، که این شکر
نعمت است. کسی که از واسطه ها بهره برندارد، از منبع بهره نمی گیرد، که: مَن لَمْ یَشکُر المَخلوق لَمْ یَشْکُرِ الخالِق.
خاصیت فضای مجازی این است که ما از نوشتهها یک تصویر فرضی از نویسندهاش میسازیم. تصویری که با واقعیت فاصله زیادی دارد.
از نویسنده اینجا هم برای خودتان تصویر غیر واقعی ذهنی نسازید.
من هم یک دختر معمولیام مثل بقیه دخترها، گاهی ناراحتم، گاهی خوشحال، گاهی عصبانیم گاهی آرام، گاهی خندانم، گاهی گریان، گاهی از فرصتهایم استفاده میکنم و بیشترش را اتلاف وقت.
و خیلی چیزهای دیگر از مجموعه رفتارها و احوالاتی هستم که همه با آن مواجه میشوند.
شاید چیزهایی بدانم که شما ندانید، همان طور که شما چیزهایی میدانید که من نمیدانم.
فقط میدانم تا دانستن باور نشود، نتیجهاش انسان بهتر شدن نیست و من بسیاری از دانستههایم برایم باور نشده است.
مثلا میدانم خدا علی کل شیئ قدیر است اما کو توکلم؟
میدانم خدا رزق من حیث لا یحتسب میرساند، اما کو ایمانم؟
میدانم فرج میرسد، اما کجاست یقینم؟
که اگر همه اینها بود وضعم تا این اندازه نا آرام نبود.
دوست دارم به قله ایمان، تسلیم، رضا و توکل برسم، دوست دارم همه علمم نافع باشد، دوست دارم قلمم فقط برای رضای خدا بنویسد، زبانم برای رضای خدا بگوید، جوری باشم که خدا و امامش دوست دارند.
اما سال نوری با همه اینها فاصله دارم.
امیدوارم روزی به به حول و قوه الهی به همهاش برسم.
اما فعلا نرسیدم.
بنابراین از من بت فرضی نسازید.
من فعلا انسانی در حد همینیام که وصفش در این کلیپ آمده و امیدوارم از مسیر خدا خارج نشوم، که در راه مانده را دستگیری میکنند اما کسی که از راه خارج میشود گمشده است.
حدیث نفس یعنی «گفتگو با خود» که جنبه مثبت آن است و «وسوسه شیطان» که وجه منفی آن است. اینجا هم جایی است برای این خودگویه ها. قبلا هم همین بوده. بعدا هم همین خواهد بود.
نویسنده اینجا دوست ندارد خیلی دیده و خوانده شود (اما همیشه برعکسش اتفاق می افتد!)، برای همین با این تغییر نام اینجا را خلوت کردم.
خواهش میکنم در وبلاگ هایتان لینک ندهید، مطالب را بازنشر نکنید، از مطالبی که نوشته خودم هست کپی نگیرید و اینجا را به کسی معرفی هم نکنید.