بسم الله النّور
به توفیق الهی «صالحات»
با مطلب «زن مسئول - زن مشغول» به روز شد.
بسم الله النّور
برای بسیاری از ما داستان های بعضی از علما و معجزات و کرامات آن ها خیلی عجیب هست
مثلا طی الارض یا روی آب راه رفتن و...
اما این موضوع یک فرمول کلی دارد: «آن ها روی حول و قوه ی الهی حساب باز کردند نه حول و قوه ی خودشان»
آن ها نگفتند من نمی توانم! و یا حتی من می توانم!
آن ها گفتند خدا می تواند
خدا علی کل شیئ قدیر است
و باور کردند که خدا می تواند
بسم الله النّور
خیال مرکبی است که اگر بی قید و بند رها شود می تواند تا ناکجا آباد ادنای دنیا برسد.
در بسیاری از اوقات ترس از آینده با این خیال همراه می شود و حصاری را در سرتاسر وجود انسان می سازد که حتی ممکن هست فرد تصور کند هیچ راه فراری از خیال خود ساخته اش که بر اثر ترس از آینده به وجود آمده ندارد.
این ترس که منجر به خیال پردازی می شود می تواند حاصل شرایط سخت و بحران های زندگی باشد، می تواند حاصل «طول امل هایی» که به آن ها نرسیدیم باشد و...
اما می توان قطعا گفت که این نوع خیال پردازی حاصلش چیزی جز به بند کردن توانایی های انسان نخواهد بود. همین نمی توانم ها و خدا نخواهد خواست های طول زندگی که گریبان بسیاری از ما را در شرایط سخت می گیرد.
در صورتی که خدا می خواهد و می تواند به شرطی که خودمان بخواهیم از این حصارهای خودساخته ای که به بندمان کشیده است رها شویم.
بسم الله النّور
تقوای عمومی و اجتماعی، مثل تقوای فردی است؛ در تقوای فردی -که روزه برای تقوا است؛ ماه روزه، ماه تحصیل تقوا است- شما وقتیکه متّقی باشید، از درون مصونیّت پیدا میکنید؛ مثل کسی که واکسن زده و در خود ایجاد مصونیّت کرده، که به یک محیط آلودهی به میکروب هم که برود، میکروب در او اثر نمیکند؛ تقوا اینجوری است؛ تقوا نمیگذارد که محیط بیرونی، روی شما اثر بگذارد؛ لااقل نمیگذارد بهآسانی اثر بگذارد؛ تقوای فردی اینجوری است.
تقوای ملّی هم همینجور است؛ اگر یک ملّتی از درون، خود را قوی کند، علم خود را، صنعت خود را، ایمان خود را، فرهنگ خود را تقویت بکند، نیروهای بیرونی نمیتوانند رویش تأثیر بگذارند. این نسخهای است که امروز همهی ما بایستی به این نسخه عمل کنیم؛ دنیای اسلام هم باید به این نسخه عمل کند.
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفراى کشورهاى اسلامى
خواستم بخش هایی را پررنگ یا هایلایت کنم دیدم باید همه اش هایلایت شود.
عید فطر بر همه ی شما مبارک.
بسم الله القاصم الجبّارین
لوکیشن: بیمارستان
و ما ایستاده منتظر برای کسب اجازه ی ورود برای عیادت بیمارمان (حدود دو سه ماه قبل)
یک خانم بدون حجاب و کاملا اُپن نشسته و چند آقا اطرافش ایستاده اند.
آقا: دارد همه چیز درست می شود . ما دیگر با آمریکا دوستیم!
خانم و چند آقای دیگر در تأیید حرف آن آقا: بله دیگر دارد همه چیز درست می شود و روابط دوستانه می شود و...
بسم الله النّور
دعایم را همین اول می کنم، اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای
حضرت آقا نه تبریک گفتند و حتی نگفتند جمع بندی مذاکرات پیروزی ملت ایران است. ایشان فقط گفتند گام مهمی بود!
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای رئیسجمهور
با سلام و تحیت و تشکر از زحمات فراوان جنابعالی، اولاً لازم میدانم از تلاش پیگیر و پرطاقت هیئت مذاکرهکنندهی هستهئی صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و پاداش الهی را برای آنان مسألت نمایم، سپس، به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیشبینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. به خوبی میدانید که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند.
از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت.
والسلام علیکم و رحمهالله
سید علی خامنهای۱۳۹۴/۴/۲۴
آقای رئیس جمهور!
ما منتظر بسته شدن راه های نقض عهدهای محتمل از جانب شش دولت طرف مقابل که برخی شان به هیچ رو قابل اعتماد نیستند، هستیم.
عجب ارتقاء جایگاهی پیدا کرده ایم در صحنه ی بین الملل که هرکسی جسارت تهدید ملت به این عظمت را به خود می دهد!
روحانی مچکریم!
دیگه حرفی ندارم!
بسم الله النّور
آقای حبیببن منتجب والی شهر یمن بود، وقتی امیرالمؤمنین به خلافت رسید به او نامهای نوشت فرمود : حبیب تو آدم خوبی هستی ، تو برای من هم استاندار آن شهر بمان، من هم تو را ابقا میکنم. بعد فرمودند: که از مردم برای من بیعت بگیر ، از مردم که بیعت گرفتی ده نفر را برای من بفرست تا آنها بعنوان نمایندگان مردم نزد من آیند،
بگذارید من ویژگیهای آن ده نفر را برایتان بگویم.
میفرماید که «وأنفذ اِلَیَ منهم عشرة» ده نفر از اینها را بفرست، آدمهای صاحب نظر، عاقل، مطمئن، شجاع، خیلی خوب ده نفر را بفرست .
آقای ابن منتجب بعد از اینکه نامه را برای مردم خواند، مردم گریه کردند و با حضرت بیعت کردند و منتجب گفت: حالا ده نفر آدمِ اینجوری ازتون میخوام انتخاب کنید، مردم رفتند صد نفر انتخاب کردند از میان صد نفر هفتاد نفر، از میان هفتاد نفر سی نفر، از میان سی نفر ده نفر که دیگر حسابی بررسی کرده باشند، این ده نفر را فرستادند خدمت حضرت.