بسم الله النّور
خیال مرکبی است که اگر بی قید و بند رها شود می تواند تا ناکجا آباد ادنای دنیا برسد.
در بسیاری از اوقات ترس از آینده با این خیال همراه می شود و حصاری را در سرتاسر وجود انسان می سازد که حتی ممکن هست فرد تصور کند هیچ راه فراری از خیال خود ساخته اش که بر اثر ترس از آینده به وجود آمده ندارد.
این ترس که منجر به خیال پردازی می شود می تواند حاصل شرایط سخت و بحران های زندگی باشد، می تواند حاصل «طول امل هایی» که به آن ها نرسیدیم باشد و...
اما می توان قطعا گفت که این نوع خیال پردازی حاصلش چیزی جز به بند کردن توانایی های انسان نخواهد بود. همین نمی توانم ها و خدا نخواهد خواست های طول زندگی که گریبان بسیاری از ما را در شرایط سخت می گیرد.
در صورتی که خدا می خواهد و می تواند به شرطی که خودمان بخواهیم از این حصارهای خودساخته ای که به بندمان کشیده است رها شویم.
در شرایط گوناگون زندگی یکی از ابتلائات ما خوف است. خوف از آینده ای که نمی دانیم چه خواهد شد. در این شرایط ما به ظاهر شرایطی را در خیالمان به تصویر می کشیم به عنوان راه نجات. راه نجاتی که خودش هم بن بست است و حصار که ما را متوقف می کند و به بند می کشد و نمی گذارد حرکت کنیم. در این شرایط تصور می کنیم چه قدر ناتوانیم، اما این ناتوانی حاصل چیزی نیست جز همان حصاری که خودمان در خیالمان تصویر کرده ایم و تصور می کنیم جز آن راه نجاتی نیست!
در صورتی که خداوند می فرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا» (اواخر آیه 2 و آیه 3سوره طلاق)
آن راهی که ما تصور می کنیم صرفا تنها راه نیست بلکه راه ارزاق خداوند من حیث لا یحتسب اند. یعنی دقیقا همانی که تصورش را هم نمی کنیم. البته به یک شرط! به شرط تقوا!