الان که این متن را تایپ می کنم، ملک سمت راست و چپم در حال ثبت جزئیات و محاسبه این متن و ثواب و عقاب آنند.
در آن واحد، نیت من و میزان خلوص آن مشخص می شود.
در همین آن، جنود ابلیس مشغول وسوسه اند در قلبم برای تصرف در ذهن و فکر و نیت، تا این متن به جای حاصل خیر نتیجه شر داشته باشد.
از طرف دیگر تمام واسطه های فیض الهی و جنود حق در تلاشند تا این متن برای نویسنده و خواننده اش موجب هدایت و تعالی شود.
در همین آن، نیروهای درونی انسان مشغولند. نفس اماره، مزینه و مسوله، باطل را به لباس حق در می آورند یا کار حق را به نجاست منیت می آمیزندـ..
در همین لحظه، با نوع تفکر، تخیل و احساس و احوال من تغییراتی در حال رخ دادن در عالم است، مثلا با فکر ناامیدی در بسیاری از خیرات به شکل خودکار بر من بسته میشود و به همه اشیاء و افراد بخشنانه میشود که درها به رویم بسته شود. یکی پشت دیگری.
و یا با حسن ظن به خدا و یک انقلاب قلب به سمت خدا، یک فتح الفتوح و گشایش آنی صورت میگیرد یرای باز شدن همه درهای بسته.
در همین آن، برای استجابت دعایم، دعایی که شاید ده سال پیش بوده اما الان زمان استجابتش رسیده، در عالمی که من نسبت به آن شهود ندارم، دارد برنامه ریزی هایی صورت می گیرد، برای تأخیر و تعجیل و سنجش آن محاسباتی صورت می گیرد و برنامه استجابت آن به اسباب و افرادی که در استجابت آن دخیلند بخشنامه ای فرستاده می شود.
مثلا نیتی خیر برای کمک به من به کسی الهام می شود و برای او نیز درهمین آن هجومی از جنود شیطان صورت میگیرد تا منصرفش کنند از انجام این کار.
یک لحظه به آنهایمان فکر کنیم.
حیرت انگیز است.
حتی می توان از آن دهه ها فیلم و سریال بسیار جذاب تولید کرد.
می توانید این کلیپ را در لینک اصلی با کیفیت بالا و زیرنویس واضح تر ببینید.
مجموعه «تد تاک» و سخنرانیهای انگیزشی آن، برای بهبود حیات بشر است. دستاوردهایی که انسانها به اشتراک میگذارند تا زندگی و جهان بهتری را بسازند.
اما یک ایراد بزرگ دارد و آنهم ساختن زندگی بدون خداست. یک زندگی بهظاهر خوبی که خدا در آن حاضر نیست. موفقیتهایی که خدا در آنها دخیل نبوده است.
اگر میتوان بدون خدا زندگی خوب و شاد و موفقی داشت و به حال خوبی دست پیدا کرد پس چه نیازی به خدا؟!
پاسخ این است که بدون خدا میتوان زنگی خوبی برای دنیا ساخت اما برای آخرت نه.
حتی برای دنیای بهتر هم نه.
این سخنرانی تد نمونهای است از یک انسان موفق که محدودیتهای حاد جسمیاش موجب توقف او نشد. و قدرت روحش بر جسمش غلبه کرد و خلبان شد و حتی بیشتر، یک خلبان آکروباتیک شد.
اما بیشتر از این چه طور؟
امکان رشد بیشتر نیست؟
چرا هست. این خانم میتواند تا جایی پیش برود که بهترین خلبان زن دنیا شود. اما آیا آخرش اینجاست؟
جای رشد دیگری نیست؟
دنیایی که «تد» با انسانهای موفقش برای ما میسازد و دنیاهایی که بدون خدا برای ما ساخته میشود، آخر آخرش در بهترین شکل و وضع، بهترین شدن در دنیا و بهتر شدن دنیاست.
دنیایی که «فقط» یک بعد از حیات ماست نه تمام ابعادی که خدا در درون و بیرون ما قرار داده و ما کشفش نکردیم. اگر تا انتهای دنیا هم برویم باطنش «زندان» است و بیرون زندان است که زندگی واقعی معنی دارد و کسانی که به بیرون این زندان راه یافتند حقیقت زندگی را خواهند چشید.
بدون خدا و امام نمیتوان به ابعاد دیگر حیات و انسانیتی که خدا به ما داده دست پیدا کرد و درنهایت شهید شد...
بدون خدا نمی توان فاطمه شد، علی شد، خمینی و خامنه ای شد، چمران و همت و حججی و همه اولیاء الله شد.
.
پ.ن: آنچه در این متن گفته شد یکی از پاسخ های متعددی است که می توان به پرسش طرح شده داد.
اگر تمایل داشتید پاسخ های دیگر را در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.
« کَادِحٌ » : تلاشگرِ رنجبر . « کَدْحاً » : جدّ و جهد در کار همراه با رنج و تعب ، به گونهای که در جسم و جان اثر بگذارد . « إِلی رَبِّکَ » : این آیه ، بیانگر ذاتِ جویا و کوشای انسان و حرکت دائمی این رهرو رنجبر نالان در کاروان جهان گذران به سوی یزدان سبحان است . « فَمُلاقِیهِ » : به پروردگار خود میرسی . به نتیجه تلاش و رنج خود میرسی . ضمیر ( هِ ) به رَبّ یا کَدْح برمیگردد . 💠تفسیر المیزان💠
راغب گفته کلمه (کدح ) به معناى تلاش کردن، و خسته شدن است. .پس در این کلمه معنى سیر است. و بعضى گفته اند: کدح تلاش نفس است در انجام کارى تا اینکه آثار تلاش در نفس نمایان گردد. .و بنابر این، در این کلمه معناى سیر هم خوابیده، به دلیل اینکه با کلمه (الى ) متعدى شده، پس معلوم مى شود که در کلمه (کدح ) در هر حال معناى سیر خوابیده
و جمله (فملاقیه ) عطف است بر کلمه (کادح )، و با این عطف بیان کرده که هدف نهایى این سیر و سعى و تلاش، خداى سبحان است، البته بدان جهت که داراى ربوبیت است، یعنى انسان بدان جهت که عبدى است مربوب و مملوک و مدبر، و در حال تلاشش به سوى خداى سبحان است دائما در حال سعى و تلاش و رفتن بسوى خداى تعالى است، بدان جهت که رب و مالک و مدبر امر اوست، چون عبد براى خودش مالک چیزى نیست، نه اراده و نه عمل، پس او باید اراده نکند مگر آنچه که پروردگارش اراده کرده باشد، و انجام ندهد مگر آنچه را که او دستور داده باشد، پس بنده در اراده و عملش مسؤول خواهد بود
حدیث نفس یعنی «گفتگو با خود» که جنبه مثبت آن است و «وسوسه شیطان» که وجه منفی آن است. اینجا هم جایی است برای این خودگویه ها. قبلا هم همین بوده. بعدا هم همین خواهد بود.
نویسنده اینجا دوست ندارد خیلی دیده و خوانده شود (اما همیشه برعکسش اتفاق می افتد!)، برای همین با این تغییر نام اینجا را خلوت کردم.
خواهش میکنم در وبلاگ هایتان لینک ندهید، مطالب را بازنشر نکنید، از مطالبی که نوشته خودم هست کپی نگیرید و اینجا را به کسی معرفی هم نکنید.