بسم الله

____________
من، یعنی تو...
____________
اصلا من درمیان انبوهی از تو زندگی می‌کنم.
آنروز که خواستی آمدم، هرگاه فوت کنی خاموش می‌شوم.
آن زنی که تو خواستی مادرم شد، آن مردی که خواستی پدرم و آن دیاری که گفتی وطنم.
آن دختری که تو خواستی دلم را برد و حتما تو گفتی در دلش که عاشقم شود. نه؟
صورتم نقاشی توست و به سلیقه تو. داستان فرزندم را تو نوشتی از اسمش تا سرنوشتش.
می‌بینی؟ هر «من» که می‌گویم تویی!
تولد«م»، پدر«م»، مادر«م»، فرزند«م»، همسر«م»، مرگ«م»
تمام این «میم»ها تویی!

اختیار من تنها یک چیز است:
باور یا انکار تو! همین...


#حسام_الدین_ایپکچی

کانال شرح آشوب https://t.me/hesamedinam