حدیث نفس

9دی معیار راه حق

بسم الله

برای تشخیص حق از باطل

راه از بی راه

بصیرت لازم است.

کلید بصیرت (فرقان) تقواست.

و من یتق الله یجعل لکم فرقانا

http://qazvin.beest.ir/sites/default/files/920dey2090.jpg?1387966793

۰۹ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۵ ۰ نظر

در راه

بسم الله النور

همه ی اعضایمان

تک تک جوارحمان

سر و چشم و گوش و دست و پا

 باید برای راه رفتن

در راه بودن

هم آهنگ باشند

هم آهنگ...

و به آهنگ قلبی که به سوی نور است حرکت کنند

وگرنه ...

فروپاشی ما با همین نا هم آهنگی آغاز میشود!

۰۷ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۵ ۱ نظر

16 آذر دانشگاه شهید بهشتی فتح بابی برای کدامین راه؟!

آنچه در 16 آذر امسال در دانشگاه شهید بهشتی گذشت را ببینید:

اینجا

و اینجا

۲۰ آذر ۹۲ ، ۱۸:۴۲ ۲ نظر

متحجرین مقدس مآب مصداق و صدوا عن سبیل الله

این پست به نقل از  بخش هایی از صحیفه نور امام ره در رابطه با مذمت متحجرین مقدس مآب است که البته مصادیق امروزین آن کم نیست.

«در شروع مبارزات اسلامى اگر می ‏خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب می ‏شنیدى که شاه شیعه است! عده‏ اى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی هاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد.

به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‏اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‏ ها بود که هرکس کج راه مى‏رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر، و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار می ‏رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‏گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى‏ می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود ..

اولین و مهم ترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان‏ می ‏نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می ‏سوخت و می ‏درید. در آن زمان روزى نبود که حادثه‏ اى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمت ها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلوة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند می ‏دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون می گریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى می خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده ‏اى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عده‏ اى وابسته که چهره‏ شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می ‏نمودند ..

آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین- علیه السلام- که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ ها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده ‏اند. آن ها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمی دادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبریز  با هماهنگى چپی ها و سلطنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که مى ‏توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام شدند ولى دست برنداشتند و از کودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوایشان‏ ساخت. دسته‏ اى دیگر از روحانى نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى ‏دانستند و سر به آستانه دربار مى ‏ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آنهمه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهاى بیشعور مى‏ گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏ گویند مسئولین نظام کمونیست شده‏ اند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى‏ دانستند، امروز از اینکه در گوشه‏ اى خلاف شرعى که هرگز خواست مسئولین نیست رخ مى ‏دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى‏ دهند! دیروز «حجتیه ‏اى» ها  مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده ‏اند! «ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته ‏اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏ ا ند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏ خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى‏ شود؟ از آدم هاى لامذهب یا از مقدس نماهاى متحجر و بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن ها و کنایه‏ ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‏ هاست، و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است. از یک طرف وظیفه تبیین حقایق و واقعیات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژه اى به دست دشمنان کار آسانى نیست ..

امروز هیچ دلیل شرعى و عقلى وجود ندارد که اختلاف سلیقه ‏ها و برداشت ها و حتى ضعف مدیریت ها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد. ممکن است هرکس در فضاى ذهن و ایده‏ هاى خود نسبت به عملکردها و مدیریتها و سلیقه‏ هاى دیگران و مسئولین انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرتها که همه مشکلات و نارسایی ها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف کند و خداى ناکرده همه ضعف ها و مشکلات به حساب مدیریت و مسئولین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصارطلبى گردد که این عمل کاملًا غیر منصفانه است و اعتبار مسئولین نظام را از بین‏ مى ‏برد و زمینه را براى ورود بى‏ تفاوتها و بى ‏دردها به صحنه انقلاب آماده مى ‏کند ..»1

ایشان در جایی دیگر می گویند:

        «اینجانب، که یک نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطیر و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى کوچکترین افراد تواضع و کوچکى کنم، تا چه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام- کثّراللَّه امثالهم. لازم است جوانهاى متعصب و طلاب تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیرى کنند؛ و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى که موجب تشتت و تفرقه است خوددارى نمایند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى‏ نظمی ها در فکر اصلاح عمومى هستند، اگر دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاری هایى که از ناحیه هیأت حاکمه پیش مى‏ آید و ناراحتی هاى روحى مجال تصفیه و اصلاح داخلى به ما بدهد. این نحو گرفتاری هاست که ما را از مسیر خود، که مسیر تصفیه حوزه‏ ها و اصلاح همه جانبه است، باز مى‏ دارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن کریم، براى ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر باقى نمانده. اهمیت این موضوعات به قدرى است که مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است»2

در این چند روز اخیر یک عده متحجرین مقدس مآب با برداشت غلطی که از تقطیع 30 ثانیه ای یک سخنرانی 2ساعته از استاد بزرگوار حکیم حسن عباسی داشته اند، بدون شناخت از عقبه ی علمی، معرفتی و عقیدتی  ایشان، انواع تهمت های ناروا و فحاشی های نا به جا را نثار این استاد گرانقدر کرده اند.

همان طور که به نقل از امام خمینی ره آورده شد این اتفاقات توطئه ی دشمن در جهت ایجاد تفرقه بین امت حزب الله است که برخی متحجرین مقدس مآب در دام آن افتاده اند تا روند پرشتاب حرکت این استاد گرانقدر را در ایجاد و بسط تفکر اسلام را در حوزه تمدنی کُند و متوقف کنند.

اما مطمئن باشید سیاه رویی این روزهای شما بر چهره خودتان باقی خواهد ماند و این حرکت پر شتاب به لطف حضرت صاحب الزمان در جهت بسط اندیشه تمدنی اسلام ادامه خواهد یافت.

که «انّ حزب الله هم الغالبون»



1-  صحیفه امام، ج‏21ص273، پیام به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه وجماعات(منشور روحانیت) 

2- صحیفه امام، ج‏1ص409، پیام به روحانیون و ملت ایران(مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون). .....

۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۶:۲۹ ۵ نظر

گام های شیطان

و شیطان گام گام جلو می آید و صبرش زیاد است.

اینجا را ببینید.

۱۸ آذر ۹۲ ، ۰۷:۵۳ ۰ نظر

بازی در زمین دشمن

۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۶:۱۳ ۰ نظر

فاسقین در بی راهه

در ادامه توهین های مکرر به «حکیم حسن عباسی»

این لینک را ببینید:

خبری که فاسقین می آورند

اینجا را هم ببینید:

گام شناسی توهین به استاد بزرگوار حسن عباسی

۱۷ آذر ۹۲ ، ۰۵:۲۴ ۳ نظر

بی راهه شور منهای شعور در عزای اباعبدالله ع

هو الحق

این مطلب پاسخی است به توهین های پی در پی خبرگزاری های بی تقوایی چون صراط نیوز، عقیق، وارث و....
در توهین به استاد بزرگوارم حکیم حسن عباسی...
کسی که گمشده ام، حکمت را در قلبم بارور ساخت...
شرح ما وقع را در اینجا بخوانید...
از کودکی ام به یاد ندارم که هیچ گاه مجلس روضه ای که فقط سینه زنی باشد رفته باشم (اگر هم یکی دو بار رفته ام فقط به دلیل اصرار دیگران بوده است و نه اختیار خودم)
اصلا یادم نمی آید مجلسی که پیش از آن که سخنرانش را بشناسم بروم. 
اصلا کودک هم که بودم مادرم ما را مجالسی می برد که عشق امام حسین ع را با چاشنی معرفت بر قلبمان وارد می کرد، مجالسی که واقعا پر بود از شور و شعور، با تمام کودکی ام درک می کردم نور متفاوت این مجالس را...
به سن راهنمایی که رسیدم فهمیدم برای حرکت در مسیر حسینی نیاز به استادی دارم تا چراغ راهم باشد برای این که راه را گم نکنم و راهم به بی راهه نرود...
حال که در عنفوان جوانی ام هستم خداوند توفیق حضور در محضر حکیم حسن عباسی را نصیبم کرده است تا چراغ راهم باشد برای حرکت به مقصد نور، با ولایت الله
او زمانی که درس انسان شناسی می داد و وقتی در شرح مراتب قلب انسان در قرآن به فؤاد (مکان رؤیت حق از باطل) و نفس مطمئنه می رسید و می گفت: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه...
و هیچ گاه طنین صدایش را هنگام قرائت این آیه از قلبم خارج نخواهد شد...
و در ادامه می گفت: در تفاسیر آمده است که شأن این آیه در منزلت حسین ع آمده است...
او حکیمی است که خود درک میکند عظمت این آیه را در فؤادش...
عظمت حسینی که به نفس مطمئنه رسیده...
عظمت حسینی که راضیه مرضیه است را خوب با قلبش، مرکز وجودش به عنوان خلیفه الله درک می کند...
و حالا من دردم میگیرد از این همه دردی که یک سری انسان نمای تاریک دل جاهل، که خود نمی دانند عمق جهالتشان تا کجاست... 
بر قلب استادم وارد می کنند و قلبش را سنگین می کنند با بار تهمت و افترا...
و هرآنچه لایق خودشان و هم کیشانشان هست به این بزرگوار نسبت می دهند...
آن ها با دیدن یک کلیپ تقطیع شده که تأکیدش بر روضه با شور و شعور انسان پرور است...
نه هیئات شور محور بی معرفت دیوانه پرور...
به انسانی که امامش حسین، ولیش الله، و به مقصد نور است...
می تازند و او را خارج از دین و صفاتی که شرمم می آید از گفتنش خطاب می کنند...
این مادحین شور محور که به افراد جرأت می دهد با سگشان در مجلس حضرت که باید پاک ترین مکان عالم باشد شرکت کنند... و جرأت می دهدکه کنار دسته ها و هیئاتی که به دروغین برای برپایی عزای حضرت برپا می شود تلفن بگیرند برای قرار شهوتشان...
بدانند این مجالس شور محور بدون شعور بی راهه ایست به مقصد ظلمات و باطل، که یک قدم هم افراد را از گناه دور نمی کند...
ای ننگ بر شما که همیشه مصداق و صدّوا عن سبیل الله بوده و هستید...
ننگ بر شما که ندیده و نشناخته به کسی که دشمن حق از شنیدن نامش لرزه بر اندامش می افتد، این چنین بی مهابا تهمت و افتراء می زنید...
و خداوند خود آگاه ترین است که چه کس در راه است و چه کس در بی راهه...
چه کس به مقصد نور است و چه کس به مقصد ظلمات...
چه کس به فلاح نائل می شود و چه کس به خسران می رسد...
و زبان می گزد از گفته هایی که هیچ گاه نباید میگفت...
که: ان الله علیم بذات الصدور

اینجا را هم ببینید.

۱۵ آذر ۹۲ ، ۰۵:۱۵ ۸ نظر

ساقی تشنه لبان

 ساقی ای قربـان چشم مسـت تو      چنـد چشم عاشقان بر دست تو

       برفکن آن آب عشرت را به جام         بیش از این مپسند ما را تشنه‌کام

و او تا قیامت ساقی تمام لب‌تشنگان عالم است،هرکس احساس تشنگی کند و در پی طلب آب باشد از دستان آن ساقی سیراب می‌شود و آب علم، آب معرفت، آب حیات و ... را می‌نوشد. ساقی نه تنها می‌نوشاند که درس عشق و وفا نیز می‌آموزد،‌می‌آموزد هر کاری چون از سر عشق و اخلاص باشد ماندگار است ، می‌آموزد که راز بقای اصحاب الحسین همین عشق است که تا ابد می‌ماند .

از صدای عشق ندیدم خوش تر       یادگاری که در این گنبد دوار بماند

و در نگاه آخر از پس پرده‌ی خونین اشک حسین را می‌نگرد،گویا حیا می‌کند که بی‌پرده بر چهر‌ه‌ی حسین بنگرد.

به نقل از : امام الرئوف

۲۲ آبان ۹۲ ، ۱۱:۱۷ ۹ نظر

راه حسین ع نزدیک ترین راه

بسم ربّ الحسین

همه معصومین امام راهند برای مقصد فلاح...

اما آسان ترین راه...

راه حسین است...

حسین...

حسین آسان خوشبخت می کند...

به سعادت می رساند...

اصلا حسین همه بی راهه های که رفتی را به راه می آورد...

اگر تمام وجودت ظلمت باشد...

تمام وجودت را با نور خودش منور می کند...

قلب نوشت: یا ابا عبدالله این شب ها که آفتاب وجودت بر قلوب مومنین می تابد...

قلب سیاه من منتظر تشعشعی از نور وجود توست...

۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۳:۵۷ ۳ نظر