حدیث نفس

۹۷ مطلب با موضوع «توکل» ثبت شده است

جبران

 بسم اللّه النّور 

 خدا جبران تمام نداشته های ماست. 

نداشتن همسر 

نداشتن فرزند 

نداشتن مال 

نداشتن همه چیزهایی که فکر می کنیم نداریم…  

خدا خودش را جایگزین همه اش قراره داده   

این نداشتن ها برای این است که بفهمیم نباید به دنیا چسبید.  

و داشتن ها برای این است که بفهمیم همه اش را خدا داده. تا بازهم دل نبندیم به داشته هایی که فانی اند و از دست رفتنی  ما در دنیا خودمانیم و خدا فقط. 

بقیه ارتباطاتمان را باید ببینیم خدا چه گفته و همان گونه باشیم که او برای ما خواسته… 

اِلـهی کَفی بی عِزّاً اَنْ اَکُونَ لَکَ عَبْداً 

خدایا مرا این عزّت بس است که بنده تو باشم 

وَکَفی بی فَخْراً اَنْ تَکُونَ لی رَبّاً 

و برایم این افتخار کافی است که تو پروردگار من باشی 

اَنْتَ کَما اُحِبُّ فَاجْعَلْنی کَما تُحِبُّ  

تو آنچنانی‏.که دوست دارم، مرا هم چنان کن که دوست داری

۱۳ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۱۴ ۰ نظر

یا مدبّر

 بسم اللّه النّور

۳/۳ : تو


انسانکم
و اما تو ... و اما طُ ... تبسمت را در کوچه پس کوچه‌های روزمرگی گم کرده‌ای و حال چون گوهرباخته‌ای، زمین را نگاه میکنی و نمی‌یابی. ممکن است گم شده‌ات در آسمان باشد؟ ممکن است اینهمه جُستن و نیافتن را نشانه‌ای بدانی بر اینکه، آنجایی که تو میگردی، نیست؟

انسانکم
تو ... تو در جهانی که بنیانش بر ناپایداری استوار است، دَوام میخواهی! هیچ چیز ثبات ندارد و هیچ پدیده‌ای در اکنونِ خود، همیشگی نیست. قطعیتی وجود ندارد، کسی که تو را تا امروز دوست داشته، همیشه عاشق تو باقی بماند. قطعی نیست، چشمانی که تا امروز گشوده شده و پایی که تا امروز توان داشته و حتی ادراری که تا امروز روان آمده، فردا نیز چنین باشد. عدم دوام مانند عدد صفر است که اگر آنرا در تمام ِدوستداشتنی‌هایت ضرب کنی میشود هیچ


 


تو در قایقی بی‌قرار، بر روی دریایی مواج، آرزویِ قرار داری. جهان ِزیرپایت آرام ندارد و تو آرامش میخواهی. آرامش در آنسوی ابرهای تردید در قعر آسمان است. آرامش برای تو از زمانی معنا پیدا خواهد کرد که «او» بشود جایگزین ِتمام ِمن های زندگی‌ و بپذیری که تو تدبیرگر هستی نیستی و در پس ِتمام ِناپایداری‌های پیرامونت، اراده‌ای هست که در مهربانی‌اش پایدار است. تو هرگز آرامش را نخواهی یافت مگر در سایه دوست داشتن ِمن و دوست داشتن ِهرآنچه از من سرمیزند.

بندگی یعنی تو و «او» یعنی «من» ...

هوالهو

منبع متن از پیج آقای ایپکچی

۰۷ مرداد ۹۷ ، ۲۱:۴۰ ۰ نظر

پرواز به افق او

بسم اللّه النّور

3/1 : بندگی
انسانکم!
بر صخره زندگی ایستاده‌ای، نم نم زیرپایت گرم و گرم میشود. هنگام کودکی، حرارت جان ندارد و گرمای روزهای بازی‌ات میشود. هنگام جوانی، حرارت بیشتر شده اما تو را به شور جوانی وا میدارد اما بازهم بیشتر و بیشتر میشود، تا آنجا که دیگر بی تاب میشوی، میسوزی، گاه میسازی، گاه می‌بازی‌، گاه می‌نالی ...
تو در دوزخ ایستادی و میپنداری دوزخ آنی است که من می‌برم، حال آنکه دوزخ سرانجام انسانی است که سوخت اما پرباز نکرد. من با آغوش باز ایستاده‌ام، میخواهی پرباز کنی و پرواز کنی یا نه؟
آخ! چه تلخ است آنگاه که جای انسان، تو را چون زغالی سیاه به خاک می‌سپارند. اما تو تا آخرین لحظه، آن صخره مسخره را رها نمیکنی و می‌ســـــــــــوزی
انسانکم! آنهایی که ایستاده‌اند، معطل فهم خویشند. مانده‌اند تا بفهمند و بدانند و سپس به افقِ عقل خود پرواز کنند. حال آنکه عقل افق را نمی‌بیند بلکه تنها، ضرورت ِ پریدن را می‌بیند. آنقدر می‌مانند که پرهایشان میسوزد و استطاعت پرواز را می‌بازند. و بندگی یعنی، پریدن به افق ِاعتماد ِبه من


انسانکم! گوش‌ماهی‌ها ... گوش ... ماهی‌ها ... نشانه‌های دریا هستند. گوش کن ... گوش کن ... ماهی‌ها، گوش‌هایشان را سخاوتمندانه به پای تو ریخته‌اند. صدف‌ها شکسته‌اند تا راه را به تو نشان دهند. گوش‌‌ماهی‌های زندگی‌ات را پیدا کن، نشانه‌ها را گوش‌کن، راه به استقبال تو آمده. چشمانت را ببند و پرواز کن ... آغوش من دریغ ندارد، اگر تو خود را به افق ِمن رها کنی! و این یعنی دل دادن به حق ...

هوالحق
 

منبع متن از پیج آقای ایپکچی

۰۵ مرداد ۹۷ ، ۱۱:۰۱ ۲ نظر

پناه از محاصره شیطان

بسم اللّه


کلامی از استاد صفائی حائری


دریافت
۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۳:۰۳ ۱ نظر

پناه ترس ها

بسم الله

پسر بچه حدودا یکساله کنار ساحل روی شن ها رها شده بود و از آب و دریا و فضای جدیدی که تا به حال تجربه نکرده بود می ترسید و می گریست.  تا این که پدر رسید، اما کودک آرام نشد تا به آغوش پدر رفت.

  پدر چاله کوچکی به اندازه این که پسر بتواند داخلش بنشیند کند و او را داخل چاله گذاشت  و داخلش آب ریخت. و پسر آرام و با نشاط نشست به بازی. 

پدر این چاله را برای احساس امنیت و بازی پسر تدارک تدارک دیده بود.

بعد از مدتی پدر پسر را در آغوش گرفت و به میان آب و امواج رفت.  پسر که در ابتدا با دیدن آب و امواج به گریه افتاده بود الان در آغوش پدر به میان همان امواجی رفته بود که از دور برایش ترسناک بود، آرام بود و خوشحال و لذت بسیار می برد؛ چون در آغوش پدر بود و مطمئن بود در امنیت کامل است. 

ماهم شبیه همان پسر بچه ایم و آغوش امن پدر برای ما، خداست.

از دور تصور آنچه پیش رو داریم ما را می ترساند و از رفتن باز می دارد.  اما هنگامی که با توکل به آغوش خداوند پناه می بریم، به استقبال دریای مواج زندگی می رویم، در حالی که  هم آرامیم و هم خوش. چون به خدایی که در تمامی امواج سهمگین زندگی آغوشش را برای ما گسترده است پناه برده ایم.

در بلا هم میچشم لذات او

مات اویم مات اویم مات او

.

لینک مرتبط: سپردن

۰۱ تیر ۹۷ ، ۱۲:۱۰ ۰ نظر

راحتی

بسم الله

یک کودک آرام و بی دغدغه است.

راحت می خوابد بدون این که فکر کند فردا و آینده چگونه خواهد شد.

دلش به مادری گرم است که حواسش به اوست.

به همه نیازهایش

انسانی که به خدا توکل می کند همین گونه است.

آرام، سبک، راحت و بی دغدغه فردا که چه پیش خواهد آمد.

۰۷ خرداد ۹۷ ، ۰۵:۱۷ ۰ نظر

دوری از خدا

بسم الله

یکی از اتفاقات مهمی که هنگام مشکلات و ابتلائات زندگی می افتد دوری از خداست.

اولین قدم هم این است که مقصر همه مشکلاتمان را خدا می دانیم و می گوییم خدا می توانست و برای ما نخواست.

در صورتی که خیلی از خواست های ما هنگام بلایا شبیه تمایل کودک به خوردن غذاهای لذیذ سرخ کردنی است که به محض برآوردن این خواسته، بیماری تشدید خواهد شد. اما ما اصرار می کنیم که می خواهیم!

قدم بعدی بعد از مقصر دانستن خدا، قهر با خداست و دوری از دعا و عبادات.

خیلی ها در این مرحله اولین کاری که می کنند ترک نماز است و این یعنی آغاز دومینوی سقوط و کسی که نماز را کنار گذاشت انگار تنها راه ارتباطی اش را با خدا رها کرده. کسی که نماز را در مشکلات کنار می گذارد بازگشتش محال نیست اما قطعا مسیر بازگشتش سخت تر از دیگران است.

اگر هم خیلی انسان خوبی باشد در این مرحله نماز را کنار نمی گذارد اما آن را با تأخیر می خواند یا همه عبادات و ادعیه و مستحبات دیگر را کنار می گذارد و همه این ها به حال بد زمان گرفتاری دامن می زند و ما را از نزدیک شدن به رب العالمین باز می دارد.

چنین انسانی دائم می گوید «خدایا چرا حالم بد است؟» یا «خدایا حالم را خوب کن» در حالی که این خوب یا بد بودن حال به دست خود انسان است و این فرد باید دوباره به سمت خدا برود و ذکر و دعا و نماز ؛ و با خدا به روشی که معصومین در ادعیه یادمان داده اند حرف بزند تا حالش خوب شود.

این حالت همانی است که در  بعضی از آیات قرآن کریم با تعابیر گوناگون ذکر شده و چه قدر زمان برد تا این آیات را بفهمم! به قیمت امتحان های خیلی سخت!

وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ ﴿۹﴾
و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانیم سپس آن را از وى سلب کنیم قطعا نومید و ناسپاس خواهد بود (۹)
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ﴿۱۰﴾
و اگر پس از محنتى که به او رسیده نعمتى به او بچشانیم حتما خواهد گفت گرفتاریها از من دور شد بى‏ گمان او شادمان و فخرفروش است (۱۰)
إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿۱۱﴾
مگر کسانى که شکیبایى ورزیده و کارهاى شایسته کرده‏ اند [که] براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود (۱۱) سوره هود

کاش جزء دسته صابران و انجام دهنگان عمل صالح بشویم که با این داده ها و نداده های دنیا مأیوس و نا امید نشویم.

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۳۸ ۱ نظر

لِعِلْمِکَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ

بسم اللّه

فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّی [عَلَیَ ] عَتَبْتُ بِجَهْلِی عَلَیْکَ، وَ لَعَلَّ الَّذِی أَبْطَأَ عَنِّی هُوَ خَیْرٌ لِی، لِعِلْمِکَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ، فَلَمْ أَرَ مَوْلًى [مُؤَمَّلا] کَرِیما أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِیمٍ مِنْکَ عَلَیَّ یَا رَبِّ، إِنَّکَ تَدْعُونِی فَأُوَلِّی عَنْکَ، وَ تَتَحَبَّبُ إِلَیَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْکَ، وَ تَتَوَدَّدُ إِلَیَّ فَلا أَقْبَلُ مِنْکَ، کَأَنَّ لِیَ التَّطَوُّلَ عَلَیْکَ، فَلَمْ [ثُمَّ لَمْ ] یَمْنَعْکَ ذَلِکَ مِنَ الرَّحْمَةِ لِی وَ الْإِحْسَانِ إِلَیَّ، وَ التَّفَضُّلِ عَلَیَّ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجَاهِلَ، وَ جُدْ عَلَیْهِ بِفَضْلِ إِحْسَانِکَ، إِنَّکَ جَوَادٌ کَرِیمٌ.

اگر برآورده شدن حاجتم تأخیر افتاد، از روی نادانی بر تو عتاب ورزیدم، با آنکه شاید به تأخیر افتادن روا شدن حاجتم برایم بهتر باشد، چه تو به سرانجام امور آگاهی، پس هیچ مولای کریمی را بر بنده پستی، شکیباتر از تو بر خود ندیدم ای پروردگار من، تو مرا می خوانی، و من از تو روی می گردانم، و با من دوستی می ورزی و من با تو دشمنی می کنم، به من محبّت می نمایی و از تو نمی پذیرم، گویا مرا بر تو منّت است، و با همه اینها چیزی تو را باز نمی دارد از رحمت و احسان بر من، و تفضّل به جود و کرمت بر این بنده، پس بر بنده نادانت رحم کن، و با فزونی احسانت بر او جود آور، زیرا تو بخشنده کریمی.

بخشی از دعای افتتاح

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۴۷ ۰ نظر

با تشکر از خدا

بسم الله

انگار خدا همه عالم را بسیج کرده تا ناامید نباشم و نشوم.

انگار همه سخنران ها هم از روی دست هم خوانده اند و همه یک چیز می گویند: ناامید نباش!

با تشکر از خدا

لک الحمد لک الشکر

الهی و ربی من لی غیرک

۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۸ ۰ نظر

وسوسه ها

بسم الله

دارم به جایی می رسم که بگویم دیگر هیچ چیز

نه می خواهم

و نه حتی دیگر نیاز دارم

اما به قول حاج آقا پناهیان کار دائمی شیطان تولید دائمی یأس است.

و این که نخواهیم و دعا نکنیم نیز از علائم نا امیدی است.

و برای علاج باید این حرف ها را کنار گذاشت و دعا کرد و خواست که خدا می دهد.

انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون

۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۸ ۲ نظر