حدیث نفس

۹۷ مطلب با موضوع «توکل» ثبت شده است

حبیب من، طبیب من

بسم اللّه

مطلب این پست، کپی به نقل از وبلاگ «من و زهرای خوبم» هست.


این داستان تقدیم به همه آن دختران و پسرانی که در خانه مانده اند و تحمل این شرایط برایشان سخت است.

حضرت آیه الله علامه طهرانی می نویسد:

یکروز درطهران، برای خرید کتاب، به کتاب فروشی إسلامیّه که در خیابان بوذر جمهری بود رفتم، یکی از شرکای این مؤسسّه آقای حاج سیّدمحمد کتابچی است که در أنبار شرکت واقع در منتهی الیه خیابان پامنار، قرب خیابان بوذر جمهری و کتابفروشی، مشغول کار و از میان برادران شریک، او مسئول أنبار و إرسال کتب به شهرستانها و یا أحیاناً فروش کتاب های کلّی است. من برای دیدار ایشان که با سابقه ممتد دوستی و آشنائی غالباً از ایشان دیدار مینمودم به محلّ أنبار رفته و کتابهای لازم را خریداری نمودم. صبحگاه قریب چهار ساعت به ظهر مانده بود.

مردی در آن أنبار برای خرید کتاب آمده، و کمر بند چرمی خود را روی زمین پهن کرده بود؛ ومقداری از کتابهای ابتیاعی خود را بر روی کمربند چیده بود؛ از قبیل قرآن، و مفاتیح، و کلیله و دمنه، و بعضی از کتب قصص و رسائل عملیّه و مشغول بود تا بقیّه کتابهای لازم را جمع کند؛ و بالاخره پس از إتمام کار، مجموع کتاب‌ها را که در حدود پنجاه عدد شد، در میان کمربند بست؛ و آماده برای خروج بود که: ناگهان گفت: حبیبم الله. طبیبم الله یارم. یارم. جونم. جونم.

گفتم: عنایات از جانب خداوند است. ولی آیا به حسب ظاهر برای این عنایاتی که به شما شده است؛ سبب خاصّی را در نظر داری؟!

گفت: بلی! من مادر پیری داشتم، مریض و ناتوان، و چندین سال زمین گیر بود؛ خودم خدمتش را می‌نمودم؛ و حوائج او را برمیآوردم؛ و غذا برایش میپختم؛ و آب وضو برایش حاضر میکردم؛ و خلاصه بهرگونه درتحمّل خواسته‌های او در حضورش بودم. و او بسیار تند و بدأخلاق بود. بَعْضاً فحش میداد؛ و من تحمّل میکردم، و بر روی او تبسّم میکردم. و بهمین جهت عیال اختیار نکردم، با آنکه از سنّ من چهل سال میگذشت. زیرا نگهداری عیال با این خلقِ مادر مقدور نبود. و من میدانستم اگر زوجه‌ای انتخاب کنم، یا زندگانی ما را بهم خواهد زد؛ و یا من مجبور می‌شدم مادرم را ترک گویم. و ترک مادر در وجدانم و عاطفه ام قابل قبول نبود؛ فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل کرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.

گهگاهی در أثر تحمّل ناگواریهائی که از وی به من می‌رسید؛ ناگهان گوئی برقی بر دلم میزد، و جرقّه‌ای روشن می‌شد؛ و حال خوش دست میداد، ولی البته دوام نداشت وزود گذر بود.

تا یک شب که زمستان و هوا سرد بود – و من رختخواب خود را پهلوی او و در اطاق او میگستردم، تاتنها نباشد، و برای حوائج، نیاز به صدا زدن نداشته

باشد – در آن شب که من قلقلک را (کوزه را) آب کرده – و همیشه در اطاق پهلوی خودم میگذاردم که اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم – او در میان شب تاریک آب خواست.

فوراً برخاستم و آب کوزه را در ظرفی ریخته، و باو دادم و گفتم: بگیر، مادر جان!

او که خواب آلود بود؛ و از فوریّت عمل من خبر نداشت؛ چنین تصوّر کرد که: من آب را دیر داده ام؛ فحش غریبی به من داد، و کاسه آب را بر سرم زد. فوراً کاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگیر مادر جان، مرا ببخش، معذرت میخواهم! که ناگهان نفهمیدم چه شد؟

إجمالاً آنکه به آرزوی خود رسیدم؛ و آن برق‌ها و جرقه‌ها تبدیل به یک عالمی نورانی همچون خورشید درخشان شد؛ و حبیب من، یار من، خدای من، طبیب من، با من سخن گفت. و این حال دیگر قطع نشد؛ و چند سال است که ادامه دارد.

.

پ.ن: از وقتی این مطلب را خواندم زیاد به این فکر کردم که اگر هرکدام از ما هنگام مشکلاتی که از دستمان خارج است به جای جزع و فزع و کم تحملی صبر کرده بودیم، چه قدر اوضاع فعلیمان فرق می کرد؟

من با خواندن زندگی بزرگان و برخی منابع دینی فهمیده ام که می شود در همین دنیای زندان، راهی به ملکوت باز شود. می شود پرواز کرد و انقدر در زندان دنیا زجر نکشید.


اللهم احینا بحیاة طیبه

۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۲۶ ۱ نظر

امید داری؟

بسم الله


یا من ارجوه لکل خیر





۲۵ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۳ ۰ نظر

ان الامر لله

بسم الله

یکی از اصحاب امام هادی علیه السلام در زمان متوکل زندانی شد به حضرت پیغام داد دعا کنید آزاد شوم.

حضرت برای او نامه‌ای نوشتند: « لا و اللّه لا یکون الفرج حتى تعلم ان الأمر للّه وحده.» به خدا گشایش برایت حاصل نمی‌شود مگر این که به جایی برسی بدانی که کار فقط به دست خدا‌ست.

بسیاری از گرفتاری‌های زندگی برای آن است که بر اسباب تکیه می‌کنیم امّا اگر بر مسبب الاسباب تکیه کنیم یقیناً‌ به نتیجه می‌رسیم اگر ما در زندگی به سراغ حضرات معصومین (ع) می‌رویم از آن روست که آنان فاصله میان ما و مسبب  الاسباب را مرتفع می‌کنند و فیض خدای سبحان را به ما می‌رسانند. 

در این روایت آمده است این زندانی به افراد زیادی نامه نوشته بود که برای آزادی‌اش کاری بکنید امّا بعد از نامه امام هادی (ع) او به همه نامه نوشت که برای آزادی من کاری نکنید.

در همین جا متذکر می‌شویم حتی در گرفتاری‌ها لازم نیست ما از مردم خواهش کنیم که برای حل مشکل‌ ما دعا کنند و اگر در اوج گرفتاری از خدا بخواهیم که ما را به یاد دیگران بیاورد تا آنها برای ما دعا کنند این امر صحیح تر خواهد بود.

راوی می‌گوید بعد چند روز که در زندان ماندم شبی دَرِ زندان برای من باز شد زنجیرها از من برداشته شد با عزت و احترام به سراغ خانواده‌ام رفتم.

آنچه از این روایت به ما کمک می‌‌کند آن است که ما برای رفع گرفتاری و حل مشکل خود بر هیچ چیز تکیه نکنیم و به اصطلاح حساب باز نکنیم زیرا فرج نمی‌شود مگر آنکه بدانیم فرج کننده خدای سبحان است و فرج به دست اوست. 

برگرفته از کلام استاد گرامی خانم بروجردی

https://t.me/muntazeran


پ.ن: این مطلب به نوعی رزق من حیث لا یحتسب بود.

۲۲ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۲۴ ۷ نظر

من، یعنی تو...

بسم الله

____________
من، یعنی تو...
____________
اصلا من درمیان انبوهی از تو زندگی می‌کنم.
آنروز که خواستی آمدم، هرگاه فوت کنی خاموش می‌شوم.
آن زنی که تو خواستی مادرم شد، آن مردی که خواستی پدرم و آن دیاری که گفتی وطنم.
آن دختری که تو خواستی دلم را برد و حتما تو گفتی در دلش که عاشقم شود. نه؟
صورتم نقاشی توست و به سلیقه تو. داستان فرزندم را تو نوشتی از اسمش تا سرنوشتش.
می‌بینی؟ هر «من» که می‌گویم تویی!
تولد«م»، پدر«م»، مادر«م»، فرزند«م»، همسر«م»، مرگ«م»
تمام این «میم»ها تویی!

اختیار من تنها یک چیز است:
باور یا انکار تو! همین...


#حسام_الدین_ایپکچی

کانال شرح آشوب https://t.me/hesamedinam

۱۸ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۰۳ ۱ نظر

بگذرد

بسم الله

بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر

بار دگر روزگار چون شکر آید

۱۴ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۳۷ ۲ نظر

بدون خدا

بسم الله

هشدار

شاید این مطلب مبانی اعتقادی شمارا به چالش بیندازد.

اگر خواندید لطفاً همه مطلب را بخوانید.

هر زمان فرصت بازحدود بیست و پنج دقیقه ای داشتید ادامه را بخوانید.

برای شروع لطفا کلیپ را ببینید و قبل از دیدن آن ادامه مطلب را نخوانید.


دریافت
مدت زمان: 18 دقیقه 57 ثانیه

می توانید این کلیپ را در لینک اصلی با کیفیت بالا و زیرنویس واضح تر ببینید.

مجموعه «تد تاک» و سخنرانی‌های انگیزشی آن، برای بهبود حیات بشر است. دستاوردهایی که انسان‌ها به اشتراک می‌گذارند تا زندگی و جهان بهتری را بسازند.

اما یک ایراد بزرگ دارد و آن‌هم ساختن زندگی بدون خداست. یک زندگی به‌ظاهر خوبی که خدا در آن حاضر نیست. موفقیت‌هایی که خدا در آن‌ها دخیل نبوده است.

اگر می‌توان بدون خدا زندگی خوب و شاد و موفقی داشت و به حال خوبی دست پیدا کرد پس چه نیازی به خدا؟!

پاسخ این است که بدون خدا می‌توان زنگی خوبی برای دنیا ساخت اما برای آخرت نه.

حتی برای دنیای بهتر هم نه.

این سخنرانی تد نمونه‌ای است از یک انسان موفق که محدودیت‌های حاد جسمی‌اش موجب توقف او نشد. و قدرت روحش بر جسمش غلبه کرد و خلبان شد و حتی بیشتر، یک خلبان آکروباتیک شد.

اما بیشتر از این چه طور؟

امکان رشد بیشتر نیست؟

چرا هست. این خانم می‌تواند تا جایی پیش برود که بهترین خلبان زن دنیا شود. اما آیا آخرش اینجاست؟

جای رشد دیگری نیست؟

دنیایی که «تد» با انسان‌های موفقش برای ما می‌سازد  و دنیاهایی که بدون خدا برای ما ساخته می‌شود، آخر آخرش در بهترین شکل و وضع، بهترین شدن در دنیا و بهتر شدن دنیاست.

دنیایی که «فقط» یک بعد از حیات ماست نه تمام ابعادی که خدا در درون و بیرون ما قرار داده و ما کشفش نکردیم. اگر تا انتهای دنیا هم برویم باطنش «زندان» است و بیرون زندان است که زندگی واقعی معنی دارد و کسانی که به بیرون این زندان راه یافتند حقیقت زندگی را خواهند چشید.

بدون خدا و امام  نمی‌توان به ابعاد دیگر حیات و انسانیتی که خدا به ما داده دست پیدا کرد و درنهایت  شهید شد...

 بدون خدا نمی توان فاطمه شد، علی شد، خمینی و خامنه ای شد، چمران و همت و حججی و همه اولیاء الله شد.

.

پ.ن: آنچه در این متن گفته شد یکی از پاسخ های متعددی است که می توان به پرسش طرح شده داد.

اگر تمایل داشتید پاسخ های دیگر را در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

۱۳ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۵۵ ۱ نظر

ابهام در مسیر

بسم الله

 

گاهی مسیر زندگی همین قدر مبهم است.

نه پیش رو معلوم است نه پیش پا و نه پشت سر.

مه موقتی است و می رود.

ابهام های زندگی هم می روند  و نمی مانند.

فقط صبر لازم است و با احتیاط جلو رفتن.

اگر در ماشین باشیم چراغ مه شکن کمکمان می کند برای دیدن مسبر.

و در زندگی، نور «ولی» است که ما را به ورای ابهام ها و گم‌گشتی ها می برد.

و توکل...

توکل یعنی با اطمینان به خدایی که این جاده را طراحی کرده از آن گذر کردن.

۲۹ دی ۹۷ ، ۱۲:۱۷ ۰ نظر

سبب و اسباب (۲)

بسم الله النور

ما به جای اینکه اول سراغ خدا برویم و برای او و جایگاه او و اسباب او و برای توجه اولیۀ او اصالتی قائل باشیم ذهن‌هایمان اول می‌رود به سمت آنچه که همین ذهن‌های ناقصمان درک می‌کند و اینها را سبب می‌بیند؛ لذا از آن امدادهای غیبی دور هستیم.
گاهی در یک بیماری، می‌گوید ده بیست دکتر رفتم فایده نکرده است. یک دکتر می‌توانست فایده بکند؛ ولی فایده نکرده است. ما اگر با خدا ببندیم، راه‌های طولانی که گاهی به آن مبتلا می‌شویم برای حل معضلاتمان و رفع مشکلاتمان، آن راه‌های طولانی کوتاه می‌شود. ما باید یک اصالتی بدهیم به توجه‌مان به حق تعالی.

منبع: کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir

۲۸ آبان ۹۷ ، ۱۰:۴۴ ۲ نظر

سبب و اسباب (۱)

بسم الله النور

هر چه توجه‌مان به اسباب غیر خدایی زیادتر شد، آن هوش و ذکاوت و عقل و معرفت و آن مدیریت موفق زندگی از ما طبیعتاً دور می‌شود.

گاهی برای یک مشکل سال‌ها می‌دویم و همۀ اسباب نزدیک به ذهن خودمان که برایشان کارایی تعریف کردیم طی می‌کنیم، در حالی که رفع این مشکل یک یا الله نیمه شب می‌خواهد. یک دل شکستگی می‌خواهد. یک توجه باطنی می‌خواهد. یک مراقبت می‌خواهد. یک عنایت اهل بیت می‌خواهد.


منبع: کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir

۲۷ آبان ۹۷ ، ۱۰:۴۲ ۲ نظر

یگانه پناهگاه انسان

بسم الله النور



دریافت
حجم: 2.32 مگابایت

صوت از استاد علی صفائی حائری

رحمه الله علیه

۲۶ آبان ۹۷ ، ۱۰:۳۷ ۱ نظر