حدیث نفس

۹۷ مطلب با موضوع «توکل» ثبت شده است

اسباب (2)

بسم الله النّور

ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ

وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ

وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ

وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ.

۲۴ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۰۳ ۰ نظر

نشکستن

بسم الله النّور

أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ: إِنَّ الْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِیعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاکَّتْ عَلَیْهِ الْمَصَائِبُ لَمْ تَکْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اسْتُبْدِلَ بِالْیُسْرِ عُسْراً کَمَا کَانَ یُوسُفُ الصِّدِّیقُ الْأَمِینُ لَمْ یَضْرُرْ حُرِّیَّتَهُ أَنِ اسْتُعْبِدَ أَوْ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ الْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِ فَجَعَلَ الْجَبَّارَ الْعَاتِیَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ کَانَ [لَهُ‏] «2» مَالِکاً فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بِهِ أُمَّةً وَ کَذَلِکَ الصَّبْرُ یُعْقِبُ خَیْراً فَاصْبِرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى الصَّبْرِ تُؤْجَرُوا.


حضرت صادق می‌فرمود: شخص حر و آزادمنش در تمام حالات آزاد است اگر حادثه ناگوار برایش رخ دهد با کمال استقامت تحمل مى‏‌نماید و اگر شدائد و مصائب سنگین از هر طرف به او حمله‏‌ور شود قدرت شکستن او را ندارد گرچه اسیر و مقهور گردد و زندگى آسان و با رفاه او تبدیل به مشکلات و سختى‌‏ها شود همچنان که یوسف صدیق پاکدامن بردگى و اسارت و مقهوریت به آزادمنشى و حریتش صدمه نزد و آن چاه تاریک و وحشت‏‌زا و آن مشکلات و شدائد زیانى به او نرسانید تا اینکه پروردگار مهربان عنایتى فرمود و آن جبار ستمگر را که یوسف را به عنوان بردگى مملوک خود قرار داده بود بنده و فرمانبر یوسف نمود و او را به مقام رسالت برگزید و بوسیله او مملکت مصر را از مشکلات رهانید. آرى صبر و استقامت چنین پایان نیکى دارد پس شما هم در برابر شدائد صبر نموده و مقاومت کنید و خویشتن را با صبر و تحمل ورزیده و آماده نمائید تا در نتیجه به پاداش ارزنده و پایان پسندیده برسید.

منبع: وسائل الشیعه، ج 3، ص 257


۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۶

عبور از خیال

بسم الله

از خودم متنی نخواهم نوشت. صحبت بزرگان را برای تذکر قرار می‌دهم. 


استاد سید محمدمهدی میرباقری:  

«خیلی وقت‌ها، فشارهایی که به ما وارد می‌شود به خاطر خیالات ما است. اگر انسان از این عالمِ خیال عبور کند خیلی از فشارها برداشته می‌شود. آدم خیال می‌کند که این زمین و ماه و خورشید و... کاره‌ای هستند. اگر از عالم خیالش عبور کرد می‌فهمد که همه به یدِ قدرت حضرت حق است؛ «بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی».

اگر انسان از عالم خیال عبور کرد، همه این قصه‌ها حل می‌شود. 

اگر کسی اهل تقوی شد خداوند متعال او را از عالم خیال عبور می‌دهد.

بعضی فرموده‌اند تصرف شیطان همه‌اش مربوط به این عالم خیال آدمی است. خیال انسان را تحریک می‌کند؛ «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین»‏. خدای متعال انسان را از این وادی خیال عبور می‌دهد؛ «یَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجاً». لذا یک معنای دیگری که برای «وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا» بیان کرده‌اند این است که اگر کسی اهل تقوای الهی بود از شرک‌های خفی نجات پیدا می‌کند. ما درواقع اسیر شرک‌های خودمان هستیم، فلذا خیال می‌کنیم زمین و آسمان ما را اداره می‌کنند!

با پول خدا، راحت راه می‌رویم ولی با خود خدا راحت راه نمی‌رویم! جیبمان اگر پر از پول باشد آرام می‌گیریم، ولی اگر خالی باشد آرام نیستیم! این راه رفتن با پول خداست نه با خدا.

ما خیال می‌کنیم اگر در کویر باشیم از تشنگی می‌میریم و اگر در دریا باشیم سیراب هستیم. به قول آن عزیزی که می‌فرمود: آدمی که اهل توحید است نه در کویر خودش را تشنه می‌بیند و نه در دریا سیراب؛ نه در کویر از گرسنگی می‌ترسد و نه بر سر غذای لذیذ از سیری مطمئن است.  چه بسا لقمه‌هایی که بر سر سفره، گلوی انسان‌ها را گرفته و آنها را از پا درآورده است و چه انسان‌هایی که خداوند متعال در کویر اداره‌شان کرده است».


☑️ @mirbaqeri

۰۳ خرداد ۹۸ ، ۰۲:۳۸

جبران نداشته ها

بسم الله


خدا همه نداشته‌های زندگی مارا جبران می‌کند.

حتی اگر این نداشتن ها از مهمترین ها باشد.

مثل نداشتن مادر

نداشتن پدر

نداشتن همسر

نداشتن مادری که مادری کند

نداشتن پدری که پدری کند

نداشتن همه نداشته ها


الیس الله بکاف عبده


کافی است خدا را به جای همه ی داشته ها و نداشته هایمان بپذیریم...

+

۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۲ ۰ نظر

من و تو

بسم الله


از پیج اینستاگرام to.daddy

در متن، بابا یعنی خدا.
۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۲۵

اولین درجه تقوا

بسم الله النّور

آنچه در ادامه می آید بخشی از حدیث عنوان بصری است.

حضرت فرمود: ای أبا عبدالله! علم به آموختن نیست. علم فقط نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را نموده است، واقع می شود. پس اگر علم می خواهی، باید در اولین مرحله در نزد خودت حقیقت عبودیت را بطلبی و به واسطه عمل کردن به علم، طالب علم باشی و از خداوند بپرسی و استفهام نمائی تا خدایت ترا جواب دهد و بفهماند.

گفتم: ای شریف!

گفت: بگو: ای پدر بنده خدا (أبا عبدالله )!

گفتم: ای أبا عبدالله! حقیقت عبودیت کدام است؟

گفت: سه چیز است:

 1. اینکه بنده خدا برای خودش درباره آنچه خدا به وی سپرده است، مِلکیتی نبیند؛ چرا که بندگان دارای مِلک نمی باشند، همه اموال را مال خدا می بینند، و در آنجایی که خداوند ایشان را امر نموده است که بنهند، می گذارند؛

2. و اینکه بنده خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند؛

3. و تمام مشغولیاتش در آن منحصر شود که خداوند او را بدان امر نموده است و یا از آن نهی فرموده است.


 بنابراین، اگر بنده خدا برای خودش مِلکیتی را در آنچه که خدا به او سپرده است، نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی بدان امر کرده است، بر او آسان می شود

و چون بنده خدا تدبیر امور خود را به مُدبرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان می گردد

و زمانی که اشتغال ورزد به آنچه را که خداوند به وی امر کرده و نهی نموده است، دیگر فراغتی از آن دو امر نمی یابد تا مجال و فرصتی برای خودنمایی و فخریه نمودن با مردم پیدا نماید.

پس چون خداوند، بنده خود را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلائق بر وی سهل و آسان می گردد و دنبال دنیا به جهت زیاده اندوزی و فخریه و مباهات با مردم نمی رود، و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم می نگرد، آنها را به جهت عزت و علو درجه خویشتن طلب نمی نماید، و روزهای خود را به بطالت و بیهوده رها نمی کند.

 و این است اولین پله از نردبان تقوا. خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین‏ (قصص 83)

آن سرای آخرت را ما قرار می دهیم برای کسانی که در زمین اراده بلندمنشی ندارند، و دنبال فَساد نمی گردند؛ و تمام مراتبِ پیروزی و سعادت در پایان کار، انحصاراً برای مردمان با تقواست.


منبع: بحارالانوار، ج 1، ص 224

۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۳۱ ۰ نظر

اطمینان

بسم الله

کاش روزی برسد که بالا و پایین آفاقی

موجب تلاطم انفسی نشود...


الا بذکر الله تطمئن القلوب


آفاق: انچه بیرون ماست

انفس: عالم درون ما



۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۰۹

اسباب

بسم الله
در روایت است که موسی مریض شد، دنبال درمان نرفت که می خواهم تو شفایم بدهی.

به او گفتند که آیا می خواهی به خاطر توکل تو اثر و خاصیتی را که در داروها گذاشته ام، باطل کنم. تو دارو را بخور که من تو را شفا داده ام؛ که این شیر های آب هر چه دارند از چشمه هاست، از بی نهایت، از خودشان ندارند. ما کوریم و در واسطه ها مانده ایم و یا به واسطه ها پشت پا زده ایم به ادعای اینکه موحدیم و بر او تکیه داریم، در حالی که تو با دید توحیدی جز او نمی بینی و تمامی واسطه ها را واسطه می بینی و احساس ضعف و ذلت و وابستگی و ارادت، نخواهی داشت. تو اسیر کسی نیستی که بگویی بدون او هلاکم و بی اعتنا به نعمت ها و واسطه های او هم نیستی، که بگویی من می خواهم فقط خدا برساند. تو از وسیله هایی که برایت گذاشته اند بهره بردار، که این شکر نعمت است. کسی که از واسطه ها بهره برندارد، از منبع بهره نمی گیرد، که:
مَن لَمْ یَشکُر المَخلوق لَمْ یَشْکُرِ الخالِق.

استاد علی صفایی حائری
(کتاب صراط_ص143)

۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۲:۵۴ ۰ نظر

خدایا تسلیم

بسم الله النّور


همه کاره زندگیم تا به اینجا فقط خدا بوده است.

از این به بعد هم...

خدا مثل ما نیست که عاجز شود و در ماند از انجام امور بندگانش.


عید شما مبارک.

۲۲ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۱۲ ۰ نظر

از اقسام نفاق

بسم الله


ای مدعی ایمان و خضوع قلب، در بارگاه ذو الجلال!

اگر تو به کلمه توحید ایمان داری و قلبت یکی پرست و یکی طلب است و الوهیت را جز برای ذات خدای تعالی ثابت ندانی،

اگر قلبت موافق با ظاهرت است و باطنت موافق با دعویت است، چه شده است که برای اهل دنیا این قدر قلبت خاضع است؟

چرا پرستش آنها را می کنی؟

جز این است که آنها را مؤثر در این عالم می دانی و اراده آنها را نافذ و زر و زور را مؤثر می دانی؟

چیزی را که کار کن در این عالم نمی دانی اراده حق تعالی است.

پیش تمام اسباب ظاهری خاضعی، و از مؤثر حقیقی و مسبب جمیع اسباب غافل- با همه حال دعوی ایمان به کلمه توحید می کنی!

پس، تو نیز از زمره مؤمنان خارج و در سلک منافقان و دو زبانان محشوری.‏


منبع: اربعین حدیث امام خمینی، ص ۱۶۱

۲۰ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۲۵ ۲ نظر