حدیث نفس

۱۳۵ مطلب با موضوع «درس‌های زندگی» ثبت شده است

نظم

بسم الله

بعضى‌ها که با خانه‌‏ى درهم‌وبرهم و اتاق به‌هم‌ریخته و در کثافت نشسته‌اى برخورد مى‌کنند و مسئول نظافتش مى‌شوند، در برخورد اول وحشت مى‏‌کنند و فرار مى‌نمایند تا ‌‌‌آنکه فکرشان سازمان بگیرد و سرنخ دستشان بیاید و آماده شوند و بازگردند و در خانه‌‏ى شلوغشان نظمى به پا کنند.

ما از این دسته هستیم که مى‌‏خواهیم دل ‌آشفته و سینه‏‌ى در هم شده را، که هر کس در آن خرگاهى برپا کرده و حکومتى راه انداخته، مهار کنیم.

ادامه مطلب...
۰۶ تیر ۹۹ ، ۱۸:۲۴ ۱ نظر

قدر انسان

بسم الله

 

«قدر الرجل علی قدر همته» اندازه انسان به اندازه همت اوست.

یکی از اساتید هم حرف جالبی زدند: «ببینید چی شمارو به هم می ریزه و نگران می کنه، اندازه شما همون قدره»

و حتی شاید قدر ما به اندازه افکار موقع نمازمان باشد...

۰۵ تیر ۹۹ ، ۲۲:۱۱ ۱ نظر

قانون پایستگی رنج

بسم الله

 

رنج ها تمام نمی شوند

بلکه از شکلی به شکلی دیگر تبدیل می شوند.

این ماییم که در مواجهه با رنج ها تغییر می کنیم

رشد می کنیم

سقوط می کنیم

یا انسان دیگری می شویم

 

تفاوت علما و عرفا با انسان های کوچکی مثل در مواجهه با رنج ها همین است.

 

اگر من قرار بود زندگینامه علما، صلحا و شهدا را بنویسم، می رفتم سراغ رنج ها، امتحان ها و انتخاب هایشان تا بفهمم چه اموری این ها را تبدیل به چنین انسان هایی کرده،

این همه بزرگ و عمیق که ریگ ها که نه، صخره ها و کوه ها هم تکانشان نمی دهد....

۰۲ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۳ ۵ نظر

چرا؟ ۲

بسم الله

چرا انسان‌ها ظالم میشن؟

چرا بعضیا حواسشون نیست خدا و آخرتی هست؟!

چرا این همه تغییر می‌کنند...

چرا نمی‌تونن آرامش و آسایش بقیه رو ببینن و تمام تلاششون رو میکنن آسایش و آرامش آدمارو به هم بزنن؟

 

یه جا شنیدم یا خوندم، شیطان خودش مضطربه و آرامش نداره و نمی‌خواد آدما آرامش داشته باشن...

و خب آخرالزمانه و تلاش شیطان بیشتر...

 

پناه بر خدا

۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۶ ۱ نظر

اینام فهمیدن

بسم الله

 

این عنوان سخنرانی امروز ted بود.

«سه راز افراد تاب آور»

خود این خانم تو یه تصادف ناگهانی دختر و دوستش و دختر دوستش رو از دست میده.

بعد خودش محقق افرادی هست که در شرایط سخت دووم میارن.

این اتفاق که برا خودش می افته و می بینه علمش به دردش نمی خوره ...

خلاصه این خانوم میگه بعد این حادثه سخت سه چیز کمک کننده است.

اول این که بپذیریم رنج بخشی از زندگیه. و خب من معتقدم رنج همه زندگیه. زندگی در رنچ پیچیده شده. حداقل تجربه من اینو میگه.

دوم این که سعی کنیم در همین سختی اتفاقات خوب رو ببینیم. مثلا روزی سه تا از اتفاقات و نعمتامون رو بنویسیم. این در بلند مدت کمک کننده است.

سوم، کارهایی رو انجام بدیم که برا احوالمون خوبه و کارهایی رو ترک کنیم که برا احوالمون مضر هست.

 

فهم و به کار گرفتن اینا نیاز به جهان بینی توحیدی نداره.

 

اما انسان موحد خیلی فراتز از این هاست علاوه بر این که همه این ها درش نهادینه است، به خدایی معتقده که همه عالم دست اوست، از جمله زندگی خودش.

 

+خدا انقدر حواسش به آدم هست که بعد یه شب بد با اتفاقات ناخوشایند، وقتی آدم حوصله هیچی رو نداره، صبح گوشیشو میبینه که نوتیفیکیشن تد میاد خبر میده جدیدترین سخنرانی تد ربط به احوالت داره.

حرف خدا بهت از زبان یه خانم غیر مسلمان.

 

این خدا دوست داشتنیه حتی وقتی آدم در بطن مشکل نبینش یا بهش غر بزنه.

 

+هیچ چیز تصادفی نیست.

+ مرز تونستن با نتونستن در امیده. آدم وقتی می تونه جلو بره که امید داره و وقتی نمی تونه که ناامیده.

 

 

 

۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۳۴ ۶ نظر

ایمان

بسم الله

 

اگر آینده را می دانستیم دیگر میزان ایمان و توکل انسان ها چه قدر فرق می کرد.

و به نظرم سنجه و میزان تفاوت ایمان و توکل انسان ها در همین جاست.

نسبت به آینده ی مبهم...

خیلی مبهم...

۰۴ خرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۵ ۰ نظر

یقین

بسم الله

۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۰۴ ۱ نظر

استقامت

بسم الله


الان با شنیدن واژه استقامت تصورم شبیه این مسابقات چند مرحله ای عبور از کوه و جنگل و دریا و یخ و برف و ... این هاست. که باید همه ی شرایط سخت هم به آن اضافه شود.

به اضافه شرایط این بازی های کامپیوتری هست که برای عبور از یک قسمت از در و دیوار سیخ بیرون می ‌آید یا آجر پرت می شود و یک چیزی دائم آونگ مانند حرکت می کند!

استقامت همین است!

این که از دنیا و چنین مسیری انسان به سلامت عبور کند.

حتی اگر از آونگ ها هم آدم را پرت کرد پایین بازهم نایستد و دوباره شروع کند و جلو برود!

خلاصه این که «فاستقم کما امرت»

که آخرش این است: «َ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ‏ ماءً غَدَقاً»

و اگر [مردم‏] در راه درست، پایدارى ورزند، قطعاً آب گوارایى بدیشان نوشانیم. (سوره جن آیه 16)

و خداست که ماهیت این آب حیات را می داند...


خدایا ختم عمر ما را توام با حسن عاقبت قرار ده.

و ما را به آن چه در این آیه وعده داده ای برسان...

 

 

۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۵۰ ۰ نظر

تأخیر

بسم الله

 

فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى عَلَیْکَ ،

وَلَعَلَّ الَّذِى أَبْطَأَ عَنِّى هُوَ خَیْرٌ لِى لِعِلْمِکَ بِعاقِبَةِ الْأُمُورِ ،

فَلَمْ أَرَ مَوْلىً کَرِیماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِیمٍ مِنْکَ عَلَىَّ

اگر برآورده شدن حاجتم تأخیر افتاد، از روی نادانی بر تو عتاب ورزیدم،

با آنکه شاید به تأخیر افتادن روا شدن حاجتم برایم بهتر باشد، چه تو به سرانجام امور آگاهی،

پس هیچ مولای کریمی را بر بنده پستی، شکیباتر از تو بر خود ندیدم.

 

بخشی از دعای افتتاح

۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۱:۳۵ ۰ نظر

یک رزق ساده

بسم الله

 

چند روز پیش کسی از من سوالی پرسید که دقیقا پاسخ همان سوال را با همان عبارت چند روز قبلش در یک کتاب خوانده بودم.

رزق آدم ها به همین سادگی می‌رسد.

من به عنوان یکی از مخلوقات و مهره های خدا در نظام هستی بدون آن که بدانم مامور بودم به مطالعه ی پاسخ سوالی که چند روز بعد از من خواهد شد.

و خدا به دل آن دختر انداخت که این سوال را از من بپرسد.

این جا نه من موضوعیت دارم نه آن دختر.

مهم این است که هیچ چیز تصادفی نیست.

رزقی که خدا بخواهد برساند ولو پاسخ یک سوال باشد می رساند.

از طریق من نوعی نشد به شخص دیگر می سپارد.

به همین سادگی خداگونه...

روزی رسانی برای خدا کم و زیاد و کوچک و بزرگ ندارد...

 

سادگی ای که من اسیر اسباب نمی فهمم آن را ...

 

۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۳۱ ۰ نظر