بسم الله
«به چه علامت دانسته میشود که شخص مؤمن است؟» فرمود: «به تسلیم خدا بودن، و راضی بودن به آنچه برایش پیش میآید، از شادی و ناخرسندی»
حدیث امام صادق علیهالسلام
الکافی، ج ۲، ص۶۳
بسم الله
«به چه علامت دانسته میشود که شخص مؤمن است؟» فرمود: «به تسلیم خدا بودن، و راضی بودن به آنچه برایش پیش میآید، از شادی و ناخرسندی»
حدیث امام صادق علیهالسلام
الکافی، ج ۲، ص۶۳
بسم الله
وقتی صبح آدم رو زیادی تحویل میگیرن
و بعد از ظهر حال آدم رو میگیرن
باتشکر از خدایی که نمیگذارد از هوی پر شویم و فکر کنیم چه خبره!
بسم الله
روایت داریم «کل الخیر فی قطع الطمع عن الناس»
همهی خیر در قطع طمع/توقع از مردم است.
و ما به اندازهی توقعمان از دیگران از آنها ناراحت میشویم.
مثلا میگوییم از فلانی توقع این برخورد را نداشتم و همین میشود مایهی رنجش خاطر
حالا دنیا هم همین است
اگر متعلق «حب» ما دنیا باشد، اگر به چیزی که میخواستیم نرسیدیم، ناراحت میشویم چون از دنیا توقع رسیدن به آرزوهایمان را داریم.
که این توقع هم واهی است هم اشتباه.
پ.ن: یه نفر به من گفت ریشه بدحالیهات حبالدنیاست. راست گفت. آدم قطع تعلق کنه و بفهمه از دنیا قرار نیست چیزی بهش برسه، حالش خوب میشه.
بسم الله
خدا از بندههای لوس زودرنج و راحت طلب خوشش نمیآید
و امتحانات برای همین است تا لوس نشویم...
بسم الله
شاید گیم بازها این آیه را بهتر بفهمند وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ
گاهی فکر میکنم دنیایی که گفته شده لهو و لعب هست
همان مراحل گیمی است که خدا برای زندگی تک تک ما طراحی کرده و اون بالا ایستاده و نگاه میکند که ما چه میکنیم...
و اهالی استقامت گیم اور نمیشوند.
بسم الله
انسان در زندگی دو راه بیشتر نداره
یا بجنگه و ادامه بده
یا تسلیم شرایط بشه و اجازه بده شرایط بر او مسلط بشن
و متوقف بشه
بسم الله
راز زندگی این هست که امورمان را به خدا بسپاریم و نگران نباشیم...
خدا نخواسته ما مدیر و مدبر و اداره کننده امور زندگیمان باشیم
او برنامه میدهد و ما فقط باید اجرا کنیم.
ارجاع به حدیث عنوان بصری که با عنوان اولین درجه تقوا در بالای وبلاگ قرار داده شده.
بسم الله
آدمهایی که در مشکلات
همهی تقصیرها را گردن خدا میاندازند و با خدا قهر میکنند
حالا همهی تقصیرها را گردن نظام اسلام اسلامی میاندازند
و معترضند
شیطان دستگاه ادراک انسان را برعکس میکند...
تا کارهایی را که خودش کرده
به خدا نسبت دهیم
به نظام اسلامی نسبت دهیم
بسم الله
نمی شود
در دایره ی نگاه «منی» که فکر می کند نمی شود
خسته ام
چون «من» ننقطع از «او» باری را به دوش کشیدم که نباید
اسیرم
اسیر «منی» که محدود است و همه چیز را محدود می بیند
ایستاده ام
در مانعی که «خودم» ساخته ام
دعاهایم مستجاب نمی شود
که اگر مستجاب شود می گویم عجب مستجاب الدعوه «ام»
از حرف دیگران اذیت می شوم
چون «خودم» را کسی حساب کرده ام
کافی است این «من»
این «خود»
این «عُجب»
تمام شود
آن وقت تمام نشدن ها می شود
و تمام محدودیت ها برداشته می شود و تمام تعلقات که پای انسان را سنگین کرده اند
تمام می شود
خدایا با عافیت منم را از من بگیر
همان منی که وقتی نشد
به جای این که بفهمد باید از هر ان چه غیر توست نا امید شود
از تو ناامید شد
و مرتکب بزرگترین گناه شد
خدایا از این بزرگترین گناه توبه میکنم
بسم الله
آدم ها دو نوعند
اسیر
و آزاد
اسیرها محدودند به خود
چیزی فراتر از منشان نمی بینند
آزادها
رها شدند
از من
و آغاز پرواز
و بر زمان و مکان شدن
از زمانی است که «من» تمام می شود
اینجاست که همه ی محال ها ممکن می شود
و نشد ها
می شود
انما امره اذا اراد شیپا ان یقول له کن فیکون