حدیث نفس

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امتحان های الهی» ثبت شده است

امتحان از نخوانده‌ها

بسم الله النّور
معلم در امتحان شفاهی، یکی را از اول کتاب، امتحان می‎کند، یکی را از وسط کتاب و یکی را از آخر. اگر معلم بداند که شاگرد، کجای کتاب را خوانده و کجا را نخوانده، از آن‎جایی سؤال می‎کند که شاگرد نخوانده است.
خداوند هم در امتحانش از بندگان چنین می‎کند. حضرت علی(ع) در نهج‎البلاغه می‎فرماید: «وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَهُ» خداوند بندگان خود را امتحان می‎کند به چیزی که نسبت به اصل آن جاهل‎اند.
خداوند ملائکه را امر فرمود که بر آدم سجده کنند در حالی که آنان را تعلیم نداده بود و آنها نسبت به اصل و حقیقت آدم، جاهل بودند و هنوز آدم را نشناخته بودند. بعضی می‎گویند، باید بدانیم چرا وضو می‌گیریم. یا چرا این‎گونه باید وضو بگیریم. باید گفت که اگر بدانند و بگیرند، دیگر از علم خود اطاعت کرده‎اند نه از خدا! مطیع معلومات خود شده‎اند، نه مطیع فرمان خدا!

آیت الله حائری شیرازی

۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۴۶ ۰ نظر

معجزه های سهل و یسیر

  بسم الله النور

  سوار تاکسی شده بودیم، آقای راننده انسان با معرفتی بود. صحبت را از اینجا شروع کرد که تحریم های ایران و روسیه تشدید شده، چون هر دو این کشورها ابر قدرتند. در ادامه گفت ما خودمان همه چیز داریم و این کارها اثری ندارد.

سپس ماجرای ضیافت ویژه امام رضا علیه السلام در آن روز را تعریف کرد. گفت گرسنه بودم و می خواستم بروم غذا بخورم، در بین راه مسافرانی سوار کردم. مسافران گفتند: ما تازه وارد مشهد شدیم و در راه آهن به ما شش فیش غذای مهمانسرا را دادند، ما پنج نفریم و یک فیش اضافه داریم، این فیش برای شما. آقای راننده گفت: خوشحال شدم و برای صرف نهار به حرم رفتم. هنگام ورود اولین خادمی که دیدم از آشنایان قدیمی ام بود. خادم من را تعارف کرد که بالا بروم و پذیرایی بهتری شوم اما نپذیرفتم و خواستم با همه افراد عادی غذا بخورم. هنگام پذیرایی بسته هایی حاوی کیک و آبمیوه و آب معدنی دادند، نهار هم قیمه بود، قیمه ای بسیار پر و پیمان و خوش طعم. غذا را خوردم و گفتم من که سیر شدم، بسته کیک و آبمیوه را به زائری دیگر می دهم تا او هم سیر شود. موقع خروج کودکی دیدم و بسته را به او دادم.

سپس همسرم تماس گرفت و پرسید: کجایی؟ گفتم: حرم نهار خوردم و در حال برگشتم. خانمم که متوجه شد  به تنهایی مهمان حضرت رضا علیه السلام شدم ناراحت شد و گلایه کرد:" تنها خوری می کنی؟ هیچی برای ما نگه نداشتی؟ پس همسر و بچه ات چی؟" سپس راننده گفت، هم همسرم ناراحت شده بود و هم خودم از این که به تنهایی مهمان شده بودم.

  به همسرم گفتم: خب بخواه! اونی که به من داد! به تو هم میده!  

آقای راننده بعد از حرم به سر کارش بر میگردد و مسافرانی سوار می کند، آن مسافران می گویند ما در حال برگشت به شهرمان هستیم و دو تا فیش غذای حرم داریم که قسمت ما نیست و آن دو فیش را به راننده می دهند! و راننده هم به منزل می رود و فیش ها را به همسرش می دهد و وقتی همسرش پرسش و جو می کند، ماجرا را تعریف میکند. در انتها راننده با معرفت گفت: امروز خانوادگی مهمان حضرت بودیم. 

به همین آسانی! معجزه فقط این نیست که بیمار لا علاجی شفا پیدا کند. بلکه همه زندگی و اتفاقات آن معجزه است. معجزات و نشانه هایی که همه ی ما را به سمت خداوند هدایت می کنند.  

راز این ماجرا در همان جمله ای بود که آقای راننده گفت: "بخواه! همونی که به من داد به توام میده!"

خواست خالصانه به همراه باور توأم با یقین، گمشده ای است که در زندگی مادی شده ما تقریبا یافت نمی شود.   

حقیقت این است که تمام کارهای عالم برای خدا و معصومین آسان است. و کاری برای خدا سخت نیست. برای خدا آسان و آسانتر هم معنی ندارد. بلکه همه کارها برای خداوند سهل است. سهل که چه عرض کنم! همه امور عالم برای رب العالمین چیزی نیست!

  یکی از نمونه هایی که حضرت حق آسانی کارها توسط خودش را به رخ بنده اش می کشد، ماجرای حضرت زکریا صلوات الله علیه در آیات ابتدایی سوره مریم است. 

در این آیات خداوند بشارت یحیی را می دهد اما حضرت زکریا تمام دلایل و موانع مادی که برای فرزند دار شدنشان وجود دارد را می گویند. سپس خداوند در آیه 9 حجت را بر ایشان تمام می کند: 

قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا

  فرمود: «پروردگارت این گونه گفته (و اراده کرده)! این بر من آسان است؛ و قبلاً تو را آفریدم در حالی که چیزی نبودی!»

 

ما هم در مواجهه با مشکلات لا ینحل زندگیمان زیاد تفاوتی با حضرت زکریا نداریم. می دانیم مؤمن هرگز به استیصال نمی رسد و همیشه راهی هست از جنس "یرزقه من حیث لا یحتسب" اما باور نمی کنیم.  و بر دیدگاه های مادی خودمان تأکید میکنیم و با دودوتا چهارتا موانع رسیدن به مقصود را بر میشمریم و در نهایت نتیجه می گیریم که محال است و ممکن نیست. در صورتی که برای خداوند محال و غیر ممکنی وجود ندارد، زیرا "هُوَ عَلَیَّ هَیِّن"

   .

از خداوند مخلصانه بخواهیم!

و از روی یقین باور کنیم که وعده های خداوند محقق خواهد شد…

۰۷ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۵۴ ۲ نظر

عاقبت سوء

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حسّان بن ثابت از شاعران بزرگ زمان رسول خدا صلوات الله علیه بوده است. او در هجو مشرکین و تأیید مسلمین اشعار مختلفی سروده است، همچنین درباره غدیر و امام حسن و امام حسین علیهما السلام. منزلت او به اندازه ای بوده که حضرت محمد صلوات الله علیه در وصف او گفته بودند:

االلهم ایّده بروح القدس لمناضلته عن المسلمین»

خدایا حسان را با روح‌القدس مورد حمایت و تایید قرار بده، به خاطر حمایت او از مسلمانان.

«إن اللّه یؤید حسان بروح القدس ما نافح عن رسول اللّه»

«خداوند حسان را مورد حمایت و تایید روح القدس قرار دهد تا زمانی که از رسول خدا(ص) پشتیبانی کند.»

به عظمت دعا نگاه کنید!

اما این دعا یک قید دارد: «تا زمانی که حسان از رسول خدا صلوات الله علیه پشتیبانی کند». یعنی امتحانی برای حسان فرا خواهد رسید که از این پشتبانی دست خواهد برداشت!

حسان بن ثابت یک ویژگی بارز داشت که به آن شناخته میشد. او بسیار ترسو بود و در هیچ غزوه‌ای همراه رسول خدا صلوات الله علیه شرکت نکرد.

حسان پس از پیامبر خدا صلوات الله علیه از طریق فریب های دنیوی به عثمان پیوست و در نهایت به ولایت معاویه از دنیا رفت و عاقبت سوء را برای خود رقم زد.

تغییر جهت حسان به گونه ای بود که از تمام توان خود در مدیحه سرایی برای تقویت جبهه باطل استفاده می کرد.

صفت «ترس» یکی  از زمینه های مهم عاقبت به شر شدن حسان بود که موجب لغزش او در ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام شد.

امتحان ولایت برای ما در تمامی سطوح هست. از خانواده تا جامعه، محل اشتغال و...

برخی زمان امام خمینی رحمة الله علیه همراه امام بودند اما زمان امام خامنه ای حفظه الله از ولایت ایشان جدا شدند.

برخی در گذشته مورد تأیید زعیم مسلمین بودند اما در گذر زمان با گذر از امتحان ولایت سقوط کردند.

به همین دلیل ملاک «حال فعلی» افراد است.

22 بهمن روز تجدید بیعت با نائب امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، امام خامنه ای حفظه الله است.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

لینک های مرتبط: 1 و 2

۲۲ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۵۵ ۳ نظر

موتوا قبل ان تموتوا

بسم الله النّور

روایت «موتوا قبل ان تموتوا» روایت عجیبی است، یعنی مرگ را اختیار کنید پیش از این که به جبر مرگتان فرا رسد.

اساتید می گویند معنای مرگ اختیاری این است که از اعتباریات، وابستگی ها و تعلقات جدا شوید. زیرا پس از مرگ هیچ کدام از اعتباریات دنیوی همراه ما نیستند. ثروت، مقام، مدرک، شأن خانوادگی و... همه اعتبار دنیاست که در آخرت بی اعتبارند و بهترین توشه تقوی است. «ان خیر الزاد التقوی»

برای سنجش این که بدانیم چه قدر به اعتباریات دنیوی وابسته ایم و تعلق داریم کافی است ببینیم چه قدر از زندگیمان به آن وابسته است. مثلا ببینیم جایگاه مدرک و ثروت و... نزد ما چگونه است و آیا می توانیم بدون این ها زندگی کنیم یا خیر. به میزانی که زندگی بدون این ها برایمان غیر ممکن باشد یعنی به این اعتباریات تعلق داریم...

و مرگ ارادی یعنی نسبت به همه آن ها قطع تعلق داشته باشیم و بمیریم...

به میزانی که از هرکدام از وابستگی ها جدا شویم و برایمان فاقد اهمیت شود و به لیست «مهم نیست»هایمان اضافه شود، به همان نسبت مرگ را اختیار کرده ایم  و نسبت به آن تعلق و وابستگی مرده ایم. 

این تعلقات و وابستگی ها ابزار امتحان ما هستند و زمانی در امتحانات الهی توفیق می یابیم همه ی دنیا را فانی ببینیم و تمام شدنی؛ همه ی نعمات را امانت خداوند بدانیم که روزی باید آن ها را به خدا برگردانیم و از آن ها جدا شویم. اگر نسبتی که ما با محیط اطرافمان برقرار می کنیم نسبت امانتداری باشد، این نعمات تعلق ما نمی شود و در نهایت موجب رشد و تعالی ما خواهد شد. اما اگر نسبتی که ما با محیط اطرافمان تعریف کردیم از جنس مالکیت بود و انحصار در داشتن آن ها، ما به آن نعمات تعلق پیدا می کنیم و اسیرش می شویم و این موجب توقف ما در مسیر رشد و کمال می شود.

تعلقات و اعتباریات برای افراد مختلف، گوناگونند، برخی به اشیاء تعلق خاطر دارند، برخی به افراد، برخی به مکان ها، برخی به روابط.

و از جمله تعلقاتی که در زمان ما ایجاد شده است، تعلق به فضای مجازی است. تعلق و وابستگی به نوشتن، دیده شدن، خواندن و ...

و یا تعلق به ابزارهای مجازی مانند موبایل و تبلت یا بسترهای اشتراکی مانند تلگرام، اینستاگرام و توئیتر.

به میزانی که نسبت به همه ی این تعلقات بی تفاوت شویم و از آن ها عبور کنیم، به همان اندازه مرگ را اختیار کرده ایم.

راه جدا شدن از همه تعلقات این است که کمی از بالا بایستیم و تصور کنیم نسبت به آن تعلق مرده ایم، مانند روحی که به جسد خود می نگرد، آن وقت می توان راحت قطع تعلق کرد و خود را از اسارت تمام اعتبارات دنیوی و حب نسبت به آن ها جدا کرد.

رو بمیر ای خواجه قبل از مردنت       تا نباشد زحمت جان کندنت (مولوی)

پ.ن: یکی از دوستانم یک باره از تلگرام خارج شد و حساب کاربری اش را حذف کرد، علت را که جویا شدم حرف عجیبی زد و گفت الان حسم نسبت به تلگرام مانند مرگ است، مانند فردی که مرده است و از بالا به جسد بی روح خود نظاره می کند، تا پیش از آن اسیر تلگرام بودم و جدا شدن از آن را تصور نمی کردم اما با خروج از آن حس مردن دارم. یعنی این فرد از تلگرام قطع تعلق کرده است و به همان اندازه مرگ را اختیار کرده است.

۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۳:۵۵ ۳ نظر

تسلیم (4)

بسم الله النّور

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : الرِّضا بِمَکروهِ القَضاءِ مِن أعلى دَرَجاتِ الیَقینِ

توکل مثل حالت ارتباط وکیل است و موکل. موکّل مشکلی دارد و برای حل مشکل به وکیل مراجعه می کند و تمام امورش را به وکیل می سپارد.

تفویض مانند ارتباط نوزاد است با مادرش. کودک نگران دیروز و فردایش نیست، می داند مادر مهربانی دارد که از همه نیازهایش مطلع است و آن ها را تأمین می کند و آغوش امن او پناه ناآرامی هایش خواهد بود.

تسلیم مانند حالت غسال است و میّت. فرد میت از خود اختیاری ندارد و غسال به هرجهتی بخواهد او را می گرداند.

(نقل به مضمون از جلسات تفسیر سوره رعد دکتر محمدعلی انصاری در دهه اول محرم)

عرفا تسلیم را مقام فناء فی الله و از بالاترین مراتب عبودیت انسان در برابر خدای متعال می دانند.

 در جایی دیگر دکتر انصاری توکل و تفویض و تسلیم را این گونه معنا کرده اند:

توکل آن است که انسان بگوید: خدایا، من سهم خود را پرداخت کردم، اما نتیجه با توست؛ مثل هنگامی‌که انسان نزد وکیل می‌رود و کار را به او واگذار می‌کند یا مانند زمانی‌که انسان بیمار می‌شود و به نزد پزشک می‌رود. در این شرایط، وکیل و پزشک یکی از وسائط تحقق ارادۀ الهی دانسته می‌شود.
اطاعت از طبیب هم لازم و هم وظیفۀ شرعی است و به‌همین دلیل مؤدب‌ترین بیماران، بزرگان دین هستند که با تمام وجود پذیرای گفتۀ طبیب هستند. البته در مقابل، پزشک نیز باید تمام دقت و آگاهی لازم را به خرج دهد؛ زیرا در فقه می‌گویند:

«فَالطَّبِیبُ یَضْمَنُ فِی مَالِهِ مَا یَتْلَفُ بِعِلَاجِهِ».
پزشک آنچه [از جان بیمار] به سبب معالجه‌اش تلف شود در مال خود ضامن آن خواهد بود.

مفهوم آیۀ «وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»‌  (و هنگامی‌که بیمار شوم مرا شفا می‌دهد) نیز از باب توکل است؛ یعنی خداوندا، من سهم خود را انجام دادم و نتیجه با حضرت توست.
اما تفویض یک گام از توکل برتر است. در توکل، انسان سهم خود را انجام می‌دهد و در انتظار سهم الهی می‌نشیند؛ اما در مقام تفویض آدمی سهم خود را به حضرت حق واگذار می‌کند و می‌گوید خدایا، سهم من همان صلاحدید توست و به‌عبارتی آن است که تو می‌گویی، نه اینکه سهم من باشد و من عمل کنم؛ یعنی: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ»‌  (من کار خود را به خدا وا می‌گذارم).
در گام سوم یا همان تسلیم، من و مایی باقی نمی‌ماند که آدمی از سهم خود یا از سهم خداوند سخن بگوید؛ چون وجود خود را در پیشگاه حضرت حق مقصّری بیش نمی‌بیند:

وَ إِنْ قُلْتُ ما اَذْنَبْتُ قالَتْ مُجَیبةً
حَیاتُکَ ذَنبٌ لا یُقاسُ بِهِ ذَنبٌ

و همان است که:
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
این همان مقام تسلیم است و کار به‌جایی رسیده که همۀ وجود از اوست و رنگ الهی دارد و من و مایی در میان نیست.

در درس هفدهم از مجموعه مطالب «خدایی که هست، خدایی که داریم» نوشته بود: «یه وقت محبوب چیزی می خواد و محب تسلیمش میشه، یه وقت محبوب چیزی می خواد و محب عاشق اون چیز میشه»

با این توصیف به نظر می رسد، شاید مقامی بالاتر از تسلیم هم هست و آن مقام حب و عشق به خداست.

۱۹ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۴ ۳ نظر

حکمت امتحان (2)

بسم الله النّور


عند تعاقب‏ الشّدائد تظهر فضائل الإنسان.
در هنگام پیاپى آمدن سختى‏‌ها آشکار گردد فضیلت‌هاى انسان

عند نزول المصائب و تعاقب النّوائب تظهر فضیلة الصّبر.

در هنگام فرود آمدن مصیبت‌ها و پى در پى رسیدن ماتم‌ها فضیلت صبر و شکیبایى آشکار گردد.

منبع: غرر الحکم و درر الکلم ؛ ص454

۰۴ آبان ۹۶ ، ۱۷:۳۵ ۱ نظر

پرواز...

بسم الله النّور

برای عبور از مشکلات و سختی ها یک راه میانبر هست

و این راه میانبر چیزی نیست جز قطع تعلق

قطع تعلق از همه ی مادیاتی که ما را از خدا دور می کند و حرکت در مسیر حیات را سخت!

قطع تعلق از همه ی افرادی که ما دوستشان داریم یا نداریم ...

قطع تعلق از مدرک، مال، مقام، تعریف های دیگران و ...

با قطع تعلقات، دید انسان گسترده می شود

مسائلی که تا پیش از این سخت و دشوار بودند آسان می شوند

موانعی که عبور از آن ها غیر ممکن می نمود، برداشته می شوند

با قطع تعلق از همه چیز، می توان پرواز کرد و از مسیر حیات آسان گذر کرد

مانند پرنده ای که با پرواز، بالا می رود و دنیا در برابر چشمانش حقیر و کوچک می شود.

برای پرنده فرقی نمی کند مسیر حیات برای او پیچ در پیچ است یا صاف و هموار

چون او از حصار زمین فراتر رفته و موانع زمینی برای او بی معناست

تا زمانی که زمینی هستیم و در بند مادیات، زندگی برایمان صعب و سخت است

به محض پرواز، آسانی هم فرا خواهد رسید

 

پ.ن 1: شاید یکی از مهم ترین حکمت امتحانات زندگی، همین قطع تعلق باشد تا بفهمیم همه چیز و همه کس هیچ کاره اند جز خدا

پ.ن 2: یکی از مهم ترین دلایل آرامش علما و اولیاء الله در سختی ها و دشواری زندگی همین است، افق دید این بزرگان بالاست و چون از بالا به مشکلات می نگرند، سختی ها در نظر آنان حقیر و کوچک است.

۲۰ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر

هرکه در این بزم مقرب تر است...

بسم الله النّور

به کودک نوپا هیچ گاه نمی گویند که مسیری طولانی و پر فراز و نشیب را طی کن

بلکه پدر مادر با او هم گام می شوند تا آرام آرام راه رفتن را بیاموزد

این کودک تا بارها زمین نخورد، نخواهد فهمید که چه طور باید استوار قدم بردارد که مانع زمین خوردنش شود.

این کودک پس از ورزیده شدن و رسیدن به ایام نوجوانی و جوانی می تواند از مسیرهای دشوار عبور کند

مسیرهایی که به نظر عبور از آن ها در ایام کودکی برایش دشوار بود

قدم های لزرانی که روزی بارها به زمین می خورد، با ورزش و تمرین می تواند با استواری کوهی را در نوردد.

کوه نوردی اوایلش سخت است اما با تمرین و ممارست همین مسیر سخت هم آسان می شود.

انسان با بالا رفتن از کوه خسته می شود، پاهایش درد می گیرند اما به محض رسیدن به قله که مقصد اوست، خستگی تمام مسیر از یادش می رود.

مسیر حیات انسان هم چیزی شبیه فرآیند رشد و تکامل و بالا رفتن توانایی انسان در پیمودن مسیرهای دشوار است.

هنگام تولد کودک ناتوان ناتوان است. حتی برای احتیاجات اولیه هم به مادر نیاز دارد.

برای رفع هر نیازی تنها یک راه برای اعلام آن دارد، او گریه می کند تا مادر بفهمد و رفع احتیاج او کند.

او کم کم رشد میکند حرف زدن می آموزد و نیازش را با گفتار اعلام می کند.

با فرایند رشد، کودک پیچیده تر می شود و نفس او تربیت یافته تر.

او می آموزد که برای رفع نیازهایش صبر کند و یا بعضی نیازهای غیر ضروری را بی پاسخ بگذارد.1

او با گذشت زمان تواناتر می شود و هرچه قدر انسان تحت تربیت آموزه های دینی باشد توانش در امور مختلف بالاتر خواهد بود.2

اگر انسان تحت پرورش مربی های وارسته3 باشد و مرحله به مرحله مسیر حیات را طبق آن چه خالق برای او معلوم کرده است بگذراند، قوت و سرعت او در تعالی و طی طریق کمال بیشتر خواهد رفت.

ابتلائات زندگی و آزمون های الهی که انسان مؤمن در زندگی اش با آن ها مواجه می شود بخشی از برنامه توان افزایی خداست برای رشد و قرب.

و هرچه قدر انسان تواناتر باشد، همانند کوه نوردی که در ابتدای راه افتادن در هرگام زمین می خورد و با ورود به سنین جوانی برای فتح قله، پای در مسیر سخت کوه میگذارد، وارد مسیرهای دشوارتری خواهد شد و این اقتضای حیات انسان زنده است.

بیت حکیمانه ی «هر که در این بزم مقرب تر است   جام بلا بیشترش می دهند» حکایت از همین سنت جاری زندگی دارد. زیرا انسان مؤمن مقرب، در در ابتلائات روزگار تواناتر شده و تحت تربیت رب العالمین سعه وجودی اش گسترده تر و توانایی گذر از مسیرهای دشوارتری را پیدا کرده است.4

 

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ (بقره 155)

و قطعاً شما را به چیزى از [قبیلِ‏] ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى‏ آزماییم؛ و مژده ده شکیبایان را:

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ (محمد31)

و البتّه شما را مى‏ آزماییم تا مجاهدان و شکیبایانِ شما را باز شناسانیم، و گزارشهاى [مربوط به‏] شما را رسیدگى کنیم.

أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ‏ (عنکبوت 2)

آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها مى ‏شوند و مورد آزمایش قرار نمى‏ گیرند؟

وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ (عنکبوت 3)

و به یقین، کسانى را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا آنان را که راست گفته ‏اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد.

پ.ن 1: آن چه عرض شد  عمدتا مربوط است به مسیر حیات انسان مؤمن، برای تقرب.

پ.ن 2: با تشکر از اظهار لطف همه ی بزرگواران، از این پس کامنت های با مضامین تشکر و تعریف حذف خواهند شد.


1- یکی از حکمت های روزه همین مسئله است. نفس انسان با روزه تربیت می شود تا به نیازهایش پاسخ آنی ندهد و صبر و تحملش بالا رود.

2- یکی از حکمت های برنامه تأدیب فرزند در سه هفت سال نخست زندگی او به همین دلیل است. تا توان او در عبودیت و پیمودن مسیر حیات بالا رود.

3- پدر و مادر و استاد از مربی های انسانند برای طی این مسیر. انسان هایی که در مراحل والای عبودیت قرار دارند نیازی به استاد ندارند و حتی در مراحل کودکی هم مربیشان مستقیما خداست. حکمت این که بسیاری از انبیاء یتیم بوده اند شاید این موضوع بوده باشد.

4- و به همین دلیل است که سقوط انسان های بزرگ مهیب تر و عظیم تر است. زیرا مسیر بیشتر و بالاتری را نسبت به دیگران در مسیر بندگی پیموده اند. تفاوت آنان با دیگران مثل افتادن کودک بر زمین است با سقوط کوه نورد از کوه! پناه بر خدا!

۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۱۰ ۰ نظر

مسیر حیات

بسم الله النّور

 

مسیر حیات انسان مانند جاده ای است پر پیچ و خم که باید از آن عبور کرد و به مقصد رسید.

در میانه این مسیر راحتی هست و آسانی

گاهی نعمت هست و گاهی نیست

گاهی باغ هست و آب و خوردنی های بسیار و گاه بیابان و بی آبی و گرسنگی

گاهی مسیر باریک است و عبور از آن دشوار

گاهی مسیر فراخ است و گسترده

گاهی راه صاف است و هموار و می توان با سرعت از آن عبور کرد

گاهی راه بسیار صعب العبور است و با کوچکترین لغزش از آن سقوط خواهیم کرد

گاهی در مسیر، زمین شکافته شده

باید پل زد و عبور کرد...

گاهی کوه ریزش کرده

باید مانع را کنار زد و گذشت...

 

می توان با رسیدن به باغ و بستان های میانه راه توقف کرد و ماند ...

می توان در مسیرهای سخت و دشوار ایستاد و نرفت...

نتیجه ی هردو یکی است!

نرسیدن به مقصد!

 

خداوند در مسیر حیات انسان، نعمات، افراد، موانع، سختی هایی را قرار داده است

نه باید در نعمات متوقف شویم، نه در خوبی ها و بدی های افراد و نه در سختی ها و دشواری های زندگی

فقط باید عبور کرد

مگرنه به مقصد نخواهیم رسید!

 

مقصد حیات انسان مؤمن «فلاح» است و کمال فلاح حاصل نمی شود جز با «شهادت»

باید عبور کنیم و از همه چیز و همه کس بگذریم تا به مقصد برسیم

تا شهید شویم ...

باید ...

عبور کرد ...

 

۰۴ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۷ ۶ نظر

انقلابی می مانیم...

بسم الله النّور

1- تأکید ویژه امام خامنه ایحفظه الله در این چند ماه اخیر انقلابی ماندن است و این عبارت را تقریبا در تمام دیدارها تکرار کردند.

انقلابی‌گری یعنی «عادلانه، خردمندانه، دقیق، دلسوزانه، منصفانه، قاطعانه و بدون رودربایستی عمل کردن».۱۳۹۵/۰۴/۰۹ 

 

2- ماجرای افشای حقوق های نجومی برای نظام دو رو دارد، یکی نشان دادن اقتدار نظام در برخورد و کنترل آن و دیگری زیر سوال بردن اصل نظام. دشمن برای بخش دوم برنامه ریزی دقیقی داشته است تا به مردم این گونه القا شود که اصل نظام در برقراری عدالت ناکارآمد است و ربطی به این دولت و آن دولت ندارد. تلاش جریان معاند اسلام در ایران در چند وقت اخیر در تمامی عرصه ها نشان دادن ناکارامدی کل نظام است نه دولت ها.

در ماجرای فیش های حقوقی هم امام خامنه ایحفظه الله هم بارها به این موضوع اشاره کردند:

 البتّه این را هم توجّه داشته باشید، دشمنان نظام اسلامی میخواهند از این قضیّه یک مستمسکی علیه نظام اسلامی درست بکنند. اینها یک عدّه‌ای هستند که در قبال مجموعه‌ی مدیران و کارکنان دستگاه‌‌های مسئول که با پاکی و صداقت دارند کار میکنند عدّه‌ی زیادی نیستند، امّا همین کمشان هم مضر است، همین کمشان هم عیب است؛ این عیب را بایستی برطرف کرد. ما آسیب‌های ناشی از فقر را شناخته‌ایم، روی آنها برنامه‌ریزی میکنیم، درباره‌ی آنها جلسه میگذاریم، امّا آسیب‌های ناشی از مستی اشرافی‌گری را کأنّه درست نمی‌شناسیم؛ وقتی اشرافی‌گری، اسراف، و تجمّل در جامعه وجود داشته باشد و ترویج بشود، این قضایا به دنبالش پیش می‌آید و به وجود می‌آید و همه دنبال این هستند که یک طعمه‌ای به دست بیاورند و خودشان را از آن سیر کنند، شمکها را از این مالهای حرام پُر کنند. با این پدیده بایستی با جدّیّت مقابله بشود؛ مسئله‌ی عزل کردن و برکنار کردن و برگرداندن آنچه از بیت‌المال به صورت نامشروع خارج شده است، این را در دستور قرار بدهند. این وظیفه‌ی همه است؛ مردم نسبت به این مسئله اهمّیّت میدهند و اگر چناچه این قضیّه اتّفاق نیفتد و دنبال‌گیری نشود، اعتماد مردم به نظام کاسته میشود که این فاجعه‌ی بزرگی خواهد بود. بایستی با اقدام جدّی، اعتماد مردم را حفظ کرد. امیدواریم خدای متعال به همه‌ی مسئولین توفیق عنایت کند.۱۳۹۵/۰۴/۱۶

عید سعید فطر بر همه شما مبارک.

۱۶ تیر ۹۵ ، ۱۵:۵۱ ۳ نظر