بسم الله النور

  سوار تاکسی شده بودیم، آقای راننده انسان با معرفتی بود. صحبت را از اینجا شروع کرد که تحریم های ایران و روسیه تشدید شده، چون هر دو این کشورها ابر قدرتند. در ادامه گفت ما خودمان همه چیز داریم و این کارها اثری ندارد.

سپس ماجرای ضیافت ویژه امام رضا علیه السلام در آن روز را تعریف کرد. گفت گرسنه بودم و می خواستم بروم غذا بخورم، در بین راه مسافرانی سوار کردم. مسافران گفتند: ما تازه وارد مشهد شدیم و در راه آهن به ما شش فیش غذای مهمانسرا را دادند، ما پنج نفریم و یک فیش اضافه داریم، این فیش برای شما. آقای راننده گفت: خوشحال شدم و برای صرف نهار به حرم رفتم. هنگام ورود اولین خادمی که دیدم از آشنایان قدیمی ام بود. خادم من را تعارف کرد که بالا بروم و پذیرایی بهتری شوم اما نپذیرفتم و خواستم با همه افراد عادی غذا بخورم. هنگام پذیرایی بسته هایی حاوی کیک و آبمیوه و آب معدنی دادند، نهار هم قیمه بود، قیمه ای بسیار پر و پیمان و خوش طعم. غذا را خوردم و گفتم من که سیر شدم، بسته کیک و آبمیوه را به زائری دیگر می دهم تا او هم سیر شود. موقع خروج کودکی دیدم و بسته را به او دادم.

سپس همسرم تماس گرفت و پرسید: کجایی؟ گفتم: حرم نهار خوردم و در حال برگشتم. خانمم که متوجه شد  به تنهایی مهمان حضرت رضا علیه السلام شدم ناراحت شد و گلایه کرد:" تنها خوری می کنی؟ هیچی برای ما نگه نداشتی؟ پس همسر و بچه ات چی؟" سپس راننده گفت، هم همسرم ناراحت شده بود و هم خودم از این که به تنهایی مهمان شده بودم.

  به همسرم گفتم: خب بخواه! اونی که به من داد! به تو هم میده!  

آقای راننده بعد از حرم به سر کارش بر میگردد و مسافرانی سوار می کند، آن مسافران می گویند ما در حال برگشت به شهرمان هستیم و دو تا فیش غذای حرم داریم که قسمت ما نیست و آن دو فیش را به راننده می دهند! و راننده هم به منزل می رود و فیش ها را به همسرش می دهد و وقتی همسرش پرسش و جو می کند، ماجرا را تعریف میکند. در انتها راننده با معرفت گفت: امروز خانوادگی مهمان حضرت بودیم. 

به همین آسانی! معجزه فقط این نیست که بیمار لا علاجی شفا پیدا کند. بلکه همه زندگی و اتفاقات آن معجزه است. معجزات و نشانه هایی که همه ی ما را به سمت خداوند هدایت می کنند.  

راز این ماجرا در همان جمله ای بود که آقای راننده گفت: "بخواه! همونی که به من داد به توام میده!"

خواست خالصانه به همراه باور توأم با یقین، گمشده ای است که در زندگی مادی شده ما تقریبا یافت نمی شود.   

حقیقت این است که تمام کارهای عالم برای خدا و معصومین آسان است. و کاری برای خدا سخت نیست. برای خدا آسان و آسانتر هم معنی ندارد. بلکه همه کارها برای خداوند سهل است. سهل که چه عرض کنم! همه امور عالم برای رب العالمین چیزی نیست!

  یکی از نمونه هایی که حضرت حق آسانی کارها توسط خودش را به رخ بنده اش می کشد، ماجرای حضرت زکریا صلوات الله علیه در آیات ابتدایی سوره مریم است. 

در این آیات خداوند بشارت یحیی را می دهد اما حضرت زکریا تمام دلایل و موانع مادی که برای فرزند دار شدنشان وجود دارد را می گویند. سپس خداوند در آیه 9 حجت را بر ایشان تمام می کند: 

قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا

  فرمود: «پروردگارت این گونه گفته (و اراده کرده)! این بر من آسان است؛ و قبلاً تو را آفریدم در حالی که چیزی نبودی!»

 

ما هم در مواجهه با مشکلات لا ینحل زندگیمان زیاد تفاوتی با حضرت زکریا نداریم. می دانیم مؤمن هرگز به استیصال نمی رسد و همیشه راهی هست از جنس "یرزقه من حیث لا یحتسب" اما باور نمی کنیم.  و بر دیدگاه های مادی خودمان تأکید میکنیم و با دودوتا چهارتا موانع رسیدن به مقصود را بر میشمریم و در نهایت نتیجه می گیریم که محال است و ممکن نیست. در صورتی که برای خداوند محال و غیر ممکنی وجود ندارد، زیرا "هُوَ عَلَیَّ هَیِّن"

   .

از خداوند مخلصانه بخواهیم!

و از روی یقین باور کنیم که وعده های خداوند محقق خواهد شد…