حدیث نفس

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توکل» ثبت شده است

به خدا بسپار

بسم الله النّور

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۳۲

معجزه های سهل و یسیر

  بسم الله النور

  سوار تاکسی شده بودیم، آقای راننده انسان با معرفتی بود. صحبت را از اینجا شروع کرد که تحریم های ایران و روسیه تشدید شده، چون هر دو این کشورها ابر قدرتند. در ادامه گفت ما خودمان همه چیز داریم و این کارها اثری ندارد.

سپس ماجرای ضیافت ویژه امام رضا علیه السلام در آن روز را تعریف کرد. گفت گرسنه بودم و می خواستم بروم غذا بخورم، در بین راه مسافرانی سوار کردم. مسافران گفتند: ما تازه وارد مشهد شدیم و در راه آهن به ما شش فیش غذای مهمانسرا را دادند، ما پنج نفریم و یک فیش اضافه داریم، این فیش برای شما. آقای راننده گفت: خوشحال شدم و برای صرف نهار به حرم رفتم. هنگام ورود اولین خادمی که دیدم از آشنایان قدیمی ام بود. خادم من را تعارف کرد که بالا بروم و پذیرایی بهتری شوم اما نپذیرفتم و خواستم با همه افراد عادی غذا بخورم. هنگام پذیرایی بسته هایی حاوی کیک و آبمیوه و آب معدنی دادند، نهار هم قیمه بود، قیمه ای بسیار پر و پیمان و خوش طعم. غذا را خوردم و گفتم من که سیر شدم، بسته کیک و آبمیوه را به زائری دیگر می دهم تا او هم سیر شود. موقع خروج کودکی دیدم و بسته را به او دادم.

سپس همسرم تماس گرفت و پرسید: کجایی؟ گفتم: حرم نهار خوردم و در حال برگشتم. خانمم که متوجه شد  به تنهایی مهمان حضرت رضا علیه السلام شدم ناراحت شد و گلایه کرد:" تنها خوری می کنی؟ هیچی برای ما نگه نداشتی؟ پس همسر و بچه ات چی؟" سپس راننده گفت، هم همسرم ناراحت شده بود و هم خودم از این که به تنهایی مهمان شده بودم.

  به همسرم گفتم: خب بخواه! اونی که به من داد! به تو هم میده!  

آقای راننده بعد از حرم به سر کارش بر میگردد و مسافرانی سوار می کند، آن مسافران می گویند ما در حال برگشت به شهرمان هستیم و دو تا فیش غذای حرم داریم که قسمت ما نیست و آن دو فیش را به راننده می دهند! و راننده هم به منزل می رود و فیش ها را به همسرش می دهد و وقتی همسرش پرسش و جو می کند، ماجرا را تعریف میکند. در انتها راننده با معرفت گفت: امروز خانوادگی مهمان حضرت بودیم. 

به همین آسانی! معجزه فقط این نیست که بیمار لا علاجی شفا پیدا کند. بلکه همه زندگی و اتفاقات آن معجزه است. معجزات و نشانه هایی که همه ی ما را به سمت خداوند هدایت می کنند.  

راز این ماجرا در همان جمله ای بود که آقای راننده گفت: "بخواه! همونی که به من داد به توام میده!"

خواست خالصانه به همراه باور توأم با یقین، گمشده ای است که در زندگی مادی شده ما تقریبا یافت نمی شود.   

حقیقت این است که تمام کارهای عالم برای خدا و معصومین آسان است. و کاری برای خدا سخت نیست. برای خدا آسان و آسانتر هم معنی ندارد. بلکه همه کارها برای خداوند سهل است. سهل که چه عرض کنم! همه امور عالم برای رب العالمین چیزی نیست!

  یکی از نمونه هایی که حضرت حق آسانی کارها توسط خودش را به رخ بنده اش می کشد، ماجرای حضرت زکریا صلوات الله علیه در آیات ابتدایی سوره مریم است. 

در این آیات خداوند بشارت یحیی را می دهد اما حضرت زکریا تمام دلایل و موانع مادی که برای فرزند دار شدنشان وجود دارد را می گویند. سپس خداوند در آیه 9 حجت را بر ایشان تمام می کند: 

قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا

  فرمود: «پروردگارت این گونه گفته (و اراده کرده)! این بر من آسان است؛ و قبلاً تو را آفریدم در حالی که چیزی نبودی!»

 

ما هم در مواجهه با مشکلات لا ینحل زندگیمان زیاد تفاوتی با حضرت زکریا نداریم. می دانیم مؤمن هرگز به استیصال نمی رسد و همیشه راهی هست از جنس "یرزقه من حیث لا یحتسب" اما باور نمی کنیم.  و بر دیدگاه های مادی خودمان تأکید میکنیم و با دودوتا چهارتا موانع رسیدن به مقصود را بر میشمریم و در نهایت نتیجه می گیریم که محال است و ممکن نیست. در صورتی که برای خداوند محال و غیر ممکنی وجود ندارد، زیرا "هُوَ عَلَیَّ هَیِّن"

   .

از خداوند مخلصانه بخواهیم!

و از روی یقین باور کنیم که وعده های خداوند محقق خواهد شد…

۰۷ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۵۴ ۲ نظر

سلام بر تو ای وعده ضمانت داده شده خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى [مُحِیَ ] مِنْ دِینِکَ

بار خدایا! به دست او آنچه از دینت فراموش شده را تازه گردان،  

وَ أَحْیِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ کِتَابِکَ

و آنچه از معانى کتابت تغییر یافته را زنده کن،

وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُیِّرَ مِنْ حُکْمِکَ

و آنچه از احکامت دگرگون شده را آشکار ساز،

حَتَّى یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ غَضّاً جَدِیداً خَالِصاً مُخْلِصا لا شَکَّ فِیهِ وَ لا شُبْهَةَ مَعَهُ وَ لا بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لا بِدْعَةَ لَدَیْهِ

تا دینت به وسیله او و به دست او شاداب، نوین، ناب و بی‌آلایش گردد آنچنان که شکى در آن نبوده و شبهه اى با آن نباشد، و باطل و بدعتی همراه آن نماند.

اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ کُلَّ ظُلْمَةٍ

بار خدایا! هر ظلمتى را با نورش روشنى بخش،

وَ هُدَّ بِرُکْنِهِ کُلَّ بِدْعَةٍ

با استوارى‌اش هر بدعتى را ویران کن،

وَ اهْدِمْ بِعِزِّهِ کُلَّ ضَلالَةٍ

و با پایداریش هر گمراهى را برطرف کن

وَ اقْصِمْ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ

و به دست او پشت هر گردنکشى را با پایداریش بشکن،

وَ أَخْمِدْ بِسَیْفِهِ کُلَّ نَارٍ

و آتش هر آشوبى را با شمشیر او خاموش کن

وَ أَهْلِکْ بِعَدْلِهِ جَوْرَ کُلِّ جَائِرٍ

و ستم هر ستمگرى را با عدل او نابود ساز،

وَ أَجْرِ حُکْمَهُ عَلَى کُلِّ حُکْمٍ

  و فرمانش را بر هر فرمانى چیره گردان

وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ کُلَّ سُلْطَانٍ  

و هر سلطنتى را به سلطنتش خوار کن.

.

منبع: بخشی از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی در عصر جمعه (صلوات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف)

*تیتر ترجمه ی یکی از فرازهای زیارت آل یس: «السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه»

۲۵ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۱۴

کشمکش زندگی

بسم الله النّور

کشمکش زندگی را بنگر! چه طوفان وحشتناکی به پا شده است! همه قدرت های جور و ستم و پلیدی، دست به دست هم داده اند تا مرا نابود کنند. اژدهای مرگ، دهن باز کرده که مرا ببلعد، لهیب آتش، اطراف مرا می سوزاند، همچون پر کاه بر موج حوادث، در میان این دریای طوفانی بالا و پایین می روم، چه سرنوشت مبهمی! چه دردها و چه غم ها، چه مصیبت ها و چه شهادت ها، چه شکست ها و چه محرومیت ها، چه ظلم ها و چه جنایت ها...چه بگویم؟ چه می گذرد؟... نمی دانم ولی آنچه می دانم آنکه شهادت ساده ترین راه نجات من است...

هجوم از همه طرف شروع می شود، همه روزنه های امید کور می گردد، یأس، ترس، خوف و وحشت بر همه جا سایه می افکند، دوستانم با چشم های نگران، با قلب های مضطرب، خسته و شکسته و درمانده به سوی من می آیند، درحالی که خود من به چیزی امید ندارم و جز شهادت انتظار نمی کشم، ولی همچون صخره محکم و مطمئن در مقابل دوستانم سخن می گویم و به آنها ایمان می دهم و با شجاعت و بی باکی به مراکز خطر می روم، دوستان را آرامش می دهم و با اطمینان و قوت قلب آنها را روانه دیارشان می کنم...

گاه گاهی همه نظام و سازمان، تمامی دوستان و رزمندگان و همه آینده و سرنوشت به یک کلمه من وابسته بود، آن منی که نه امید داشت و نه قدرت، نه رؤیای روشن و نه انتظار کمک... فقط بر اساس توکل به خدا، رضا به تقدیر و قبول شهادت، باز هم بر پای خود ایستادم و همچون صخره موج های خطر و خوف، نا امیدی و یأس را برگرداندم، باز هم مسیر تاریخ را تغییر دادم... و همه اش بر مبنای احتمال بود و با خود می گفتم، اگر یک در هزار باقی بمانم و سازمان ادامه یابد باز هم خواهم ایستاد. باز هم مقاومت خواهم کرد...

.

..

...

دست نوشته ی شهید چمران در 12 اکتبر 1976 در لبنان

صفحه ی 104 از کتاب "خدا بود و دیگر هیچ نبود"

۳۰ دی ۹۶ ، ۲۲:۴۲

تسلیم (4)

بسم الله النّور

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : الرِّضا بِمَکروهِ القَضاءِ مِن أعلى دَرَجاتِ الیَقینِ

توکل مثل حالت ارتباط وکیل است و موکل. موکّل مشکلی دارد و برای حل مشکل به وکیل مراجعه می کند و تمام امورش را به وکیل می سپارد.

تفویض مانند ارتباط نوزاد است با مادرش. کودک نگران دیروز و فردایش نیست، می داند مادر مهربانی دارد که از همه نیازهایش مطلع است و آن ها را تأمین می کند و آغوش امن او پناه ناآرامی هایش خواهد بود.

تسلیم مانند حالت غسال است و میّت. فرد میت از خود اختیاری ندارد و غسال به هرجهتی بخواهد او را می گرداند.

(نقل به مضمون از جلسات تفسیر سوره رعد دکتر محمدعلی انصاری در دهه اول محرم)

عرفا تسلیم را مقام فناء فی الله و از بالاترین مراتب عبودیت انسان در برابر خدای متعال می دانند.

 در جایی دیگر دکتر انصاری توکل و تفویض و تسلیم را این گونه معنا کرده اند:

توکل آن است که انسان بگوید: خدایا، من سهم خود را پرداخت کردم، اما نتیجه با توست؛ مثل هنگامی‌که انسان نزد وکیل می‌رود و کار را به او واگذار می‌کند یا مانند زمانی‌که انسان بیمار می‌شود و به نزد پزشک می‌رود. در این شرایط، وکیل و پزشک یکی از وسائط تحقق ارادۀ الهی دانسته می‌شود.
اطاعت از طبیب هم لازم و هم وظیفۀ شرعی است و به‌همین دلیل مؤدب‌ترین بیماران، بزرگان دین هستند که با تمام وجود پذیرای گفتۀ طبیب هستند. البته در مقابل، پزشک نیز باید تمام دقت و آگاهی لازم را به خرج دهد؛ زیرا در فقه می‌گویند:

«فَالطَّبِیبُ یَضْمَنُ فِی مَالِهِ مَا یَتْلَفُ بِعِلَاجِهِ».
پزشک آنچه [از جان بیمار] به سبب معالجه‌اش تلف شود در مال خود ضامن آن خواهد بود.

مفهوم آیۀ «وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ»‌  (و هنگامی‌که بیمار شوم مرا شفا می‌دهد) نیز از باب توکل است؛ یعنی خداوندا، من سهم خود را انجام دادم و نتیجه با حضرت توست.
اما تفویض یک گام از توکل برتر است. در توکل، انسان سهم خود را انجام می‌دهد و در انتظار سهم الهی می‌نشیند؛ اما در مقام تفویض آدمی سهم خود را به حضرت حق واگذار می‌کند و می‌گوید خدایا، سهم من همان صلاحدید توست و به‌عبارتی آن است که تو می‌گویی، نه اینکه سهم من باشد و من عمل کنم؛ یعنی: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللهِ»‌  (من کار خود را به خدا وا می‌گذارم).
در گام سوم یا همان تسلیم، من و مایی باقی نمی‌ماند که آدمی از سهم خود یا از سهم خداوند سخن بگوید؛ چون وجود خود را در پیشگاه حضرت حق مقصّری بیش نمی‌بیند:

وَ إِنْ قُلْتُ ما اَذْنَبْتُ قالَتْ مُجَیبةً
حَیاتُکَ ذَنبٌ لا یُقاسُ بِهِ ذَنبٌ

و همان است که:
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
این همان مقام تسلیم است و کار به‌جایی رسیده که همۀ وجود از اوست و رنگ الهی دارد و من و مایی در میان نیست.

در درس هفدهم از مجموعه مطالب «خدایی که هست، خدایی که داریم» نوشته بود: «یه وقت محبوب چیزی می خواد و محب تسلیمش میشه، یه وقت محبوب چیزی می خواد و محب عاشق اون چیز میشه»

با این توصیف به نظر می رسد، شاید مقامی بالاتر از تسلیم هم هست و آن مقام حب و عشق به خداست.

۱۹ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۴ ۳ نظر

حسن الاختیار

بسم الله النّور

.

امام حسن علیه السلام:

مَنِ اتَّکَلَ عَلَى حُسْنِ الِاخْتِیَارِ مِنَ اللَّهِ لَهُ لَمْ یَتَمَنَ‏ أَنَّهُ فِی غَیْرِ الْحَالِ الَّتِی اخْتَارَهَا اللَّهُ لَه‏

 

 

هر که به حسن انتخاب خداوند اعتماد نماید، آرزو نمى‏‌کند در غیر حال و وضعى قرار گیرد که خدا برایش انتخاب کرده است.

تحف العقول ؛ ص 234

 

۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۳:۰۵ ۰ نظر

حول و قوه الهی

بسم الله النّور

http://bayanbox.ir/view/8753359480568666831/07-1.jpg

برای بسیاری از ما داستان های بعضی از علما و معجزات و کرامات آن ها خیلی عجیب هست

مثلا طی الارض یا روی آب راه رفتن و...

اما این موضوع یک فرمول کلی دارد: «آن ها روی حول و قوه ی الهی حساب باز کردند نه حول و قوه ی خودشان»

آن ها نگفتند من نمی توانم! و یا حتی من می توانم!

آن ها گفتند خدا می تواند

خدا علی کل شیئ قدیر است

و باور کردند که خدا می تواند

ادامه مطلب...
۰۴ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۳۱ ۴ نظر

حصار خیال

بسم الله النّور

خیال مرکبی است که اگر بی قید و بند رها شود می تواند تا ناکجا آباد ادنای دنیا برسد.

در بسیاری از اوقات ترس از آینده با این خیال همراه می شود و حصاری را در سرتاسر وجود انسان می سازد که حتی ممکن هست فرد تصور کند هیچ راه فراری از خیال خود ساخته اش که بر اثر ترس از آینده به وجود آمده ندارد.

این ترس که منجر به خیال پردازی می شود می تواند حاصل شرایط سخت و بحران های زندگی باشد، می تواند حاصل «طول امل هایی» که به آن ها نرسیدیم باشد و...

اما می توان قطعا گفت که این نوع خیال پردازی حاصلش چیزی جز به بند کردن توانایی های انسان نخواهد بود. همین نمی توانم ها و خدا نخواهد خواست های طول زندگی که گریبان بسیاری از ما را در شرایط سخت می گیرد.

در صورتی که خدا می خواهد و می تواند به شرطی که خودمان بخواهیم از این حصارهای خودساخته ای که به بندمان کشیده است رها شویم.

ادامه مطلب...
۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۱:۱۲ ۳ نظر

رمضان ماه «عبودیت» در محضر «ربّ»

بسم الله النّور

در شرایط و بحران های زندگی گاهی تصور می کنیم که خدا نیست!

اما در واقع ما نیستیم در محضر بندگی اش...

او همیشه هست در جایگاه ربوبی اش

و تصور می کنیم که خدا نمی بیندمان

در حالی که ما خدا را نمی بینیم!

و همه ی بار را بر دوش خودمان می گذاریم

و می گوییم چه قدر سخت است زندگی!

در حالی که باید به او توکل کنیم و همه ی وجودمان را به او بسپاریم

و بگوییم «افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد»

اگر در «محضر ربّ» باشیم همه چیز «یسر» است نه «عسر»

چون همه ی کارهامان را به او واگذار کرده ایم و او اقدر القادرین است همه چیز آسان است

چون او «رب» است و حواسش هست به «عبد»

رب هیچ گاه نگاهش را از عبد بر نمی دارد

هیچ گاه ...

مگر این که «عبد» از مسیر بندگی خارج شود!

 

پناه بر خدا از این که از مسیر بندگی خارج شویم.

التماس دعا در این ایام بندگی

۳ نظر