بسم الله
هرچه قدر انسان به مراتب بالاتر رشد و کمال میرسد اعمال غیر ارادیای که خارج از اختیار انسان هستند به اختیار انسان در میآیند.
مثلا عصبانیت انسان دیگر خارج از اختیار نیست و باعث عنان از کف دادن آدمی نمی شود.
خیال غیر ارادی نیست بلکه انسان به کنترل فکر و خیال می رسد.
دیگر اهمال و افکار خارج از اختیار نیستند.
حتی نفس کشیدن، نگاه کردن و تسلط بر تحمل درد که برخی از علمای ما داشتند و بدون بیهوشی جراحی می شدند.
به این می گویند تسلط بر نفس.
و حد نهایتش این است که انسان اختیار تمام افعال غیر ارادی خود را داشته باشد.
از طرف دیگر اوج رشد انسان در تسلیم است.
در تفویض اختیار و اراده به خداوند.
در بی اراده و بی اختیار شدن.
فهم جمع این دو و تقدم و تأخر آن را نمی فهمم...
شاید تا اراده ما هم سو و تحت سلطه اراده خداوند درنیاید، نه می توانیم به تسلیم برسیم نه تسلط کامل بر نفس...
به نظر میرسه مطلب دوم بر مطلب اول تقدم داره. یعنی همون جمله پایانی تون.
قدرت و اراده ی انسان در طول قدرت و اراده ی الهی هست.