بسم الله النّور

حضرت موسی علیه السلام از این جریان زبانشان نگران بود. اینقدر هم نگران بود که وقتی که خداوند فرمود: «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى” بعد دارد که «وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسانا” معلوم بود که بالأخره یک چیزی هست. چون حضرت موسی آن اصل را با خدا تنظیم کرده است و صدق دارد، ببینید خداوند مسبب الاسباب است. او امتیازات را می‌دهد. او نگاه به دل‌ها می‌کند. همین نگرانی را سیرش می‌دهد. همین را که نگران زبانش است، یا به تعبیر بعضی‌ها آن گرفتگی یا هر چه، همین خدا، همین پیامبر را با همین نگرانی که برای زبانش دارد، او را می‌برد و در اوج کلیم اللهی او را قرار می‌دهد. اصلاً از همین زاویه او را رشد می‌دهد و همه جا هم اعلام می‌کند «وَ کلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکلیماً”( نساء، آیۀ 164)  به این می‌گویند کلیم الله؛

یعنی چه؟ یعنی می‌تواند یک مشکل باشد و انسانی را بنشاند و می‌تواند یک مشکل باشد و انسان را رشد بدهد و انسان اوج بگیرد. بستگی دارد به کیفیت مدیریت آن مشکل و ارتباطش با حق تعالی. 

همین موسی را کلیم الله می‌کند به خاطر آن شکستگی، به خاطر آن ارتباط، به خاطر آن صدق. پس معلوم است که مشکل، می‌تواند پای انسان را نبندد، می‌شود به گونه‌ ای رفت که انسان زمین نخورد ولو مشکل باشد. خداوند تبدیل می‌کند؛ یعنی الان اگر حضرت موسی همّش را گذاشته بود بر اینکه یک جور دیگری این مشکل را حل کند، اینقدر نمره می‌آورد؟! ‌ 

منبع: حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری

@nasery_ir ‌ ‌