بسم‌الله النّور

این عید سعید ان شاء اللَّه، بر همه مسلمین جهان، مستضعفان عالم و خصوصاً ملت ما، مبارک باد. آنچه که امروز مى ‏خواهم به عرضتان برسانم برداشت‌هایی که از انتظار فرج شده است؛ بعضی‌اش را من عرض می‌کنم. بعضی‌ها انتظار فرج را به این می‌دانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان- سلام اللَّه علیه- را از خدا بخواهند. این‌ها مردم صالحى هستند که یک همچو اعتقادى دارند. بلکه بعضى از آن‌ها را که من سابقاً مى‏ شناختم بسیار مرد صالحى بود، یک اسبى هم خریده بود، یک شمشیرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- بود. این‌ها به تکالیف شرعى خودشان هم عمل می‌کردند و نهى از منکر هم می‌کردند و امربه‌معروف هم مى‏کردند، لکن همین، دیگر غیرازاین کارى ازشان نمی‌آمد و فکر این مهم که یک کارى بکنند، نبودند ..

یک دسته دیگرى بودند که انتظار فرج را می‌گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه می‌گذرد، بر ملت‌ها چه می‌گذرد، بر ملت ما چه می‌گذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیف‏هاى خودمان را عمل مى‏ کنیم، براى جلوگیرى از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه، درست مى‏ کنند؛ دیگر ما تکلیفى نداریم.

تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کارى به کار آنچه در دنیا مى‏ گذرد یا در مملکت خودمان مى‏ گذرد، نداشته باشیم. این‌ها هم یک دسته‏اى، مردمى بودند که صالح بودند ..

یک دسته‏ اى مى‏ گفتند که خوب، باید عالم پر [از] معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهى از منکر نکنیم، امربه‌معروف هم نکنیم تا مردم هر کارى مى‏ خواهند بکنند؛ گناه‌ها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود ..

یک دسته‏اى از این بالاتر بودند، مى‏گفتند: باید دامن زد به گناه‌ها، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت- سلام اللَّه علیه- تشریف بیاورند. این هم یک دسته‏اى بودند که البته در بین این دسته، منحرف‌هایی هم بودند، اشخاص ساده‌لوح هم بودند، منحرف‌هایی هم بودند که براى مقاصدى به این دامن مى‏زدند ..

یک دسته دیگرى بودند که مى‏ گفتند که هر حکومتى اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آن‌ها مغرور بودند. آن‌هایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعض روایاتى که واردشده است بر این امر که هر عَلَمى بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آن‌ها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتى باشد، درصورتی‌که آن روایات [اشاره دارد] که هرکس علم بلند کند با علم مهدى، به‌عنوان «مهدویت» بلند کند، [باطل است.].

حالا ما فرض مى‏ کنیم که یک همچو روایاتى باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟ یعنى، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا پیغمبر بیاید، تا حضرت صاحب بیاید؟ حضرت صاحب که تشریف مى‏ آورند براى چى مى‏ آیند؟ براى اینکه گسترش بدهند عدالت را، براى اینکه حکومت را تقویت کنند، براى اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفه قرآن دست از نهى از منکر برداریم، دست از امربه‌معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را براى اینکه حضرت بیایند؟ حضرت بیایند چه مى‏ کنند؟ حضرت مى‏ آیند، مى ‏خواهند همین کارها را بکنند. الآن دیگر ما هیچ تکلیفى نداریم؟ دیگر بشر تکلیفى ندارد، بلکه تکلیفش این است که دعوت کند مردم را به فساد؟ به‌حسب رأى این جمعیت، که‏ بعضی‌شان بازیگرند و بعضی‌شان نادان، این است که ما باید بنشینیم، دعا کنیم به صدام. هرکسی نفرین به صدام کند، خلاف امر کرده است؛ براى اینکه حضرت دیر مى‏ آیند! و هرکسی دعا کند به صدام؛ براى اینکه این فساد زیاد مى‏کند، ما باید دعاگوى امریکا باشیم و دعاگوى شوروى باشیم و دعاگوى اذنابشان از قبیل صدام باشیم و امثال این‌ها تا اینکه این‌ها عالم را پر کنند از جور و ظلم و حضرت تشریف بیاورند. بعد حضرت تشریف بیاورند، چه کنند؟ حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند؛ همان کارى که ما مى‏کنیم و ما دعا مى‏کنیم که ظلم و جور باشد! حضرت مى‏خواهند همین را برش دارند. ما اگر دستمان مى‏ رسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعى ماست، منتها ما نمى‏توانیم. اینى که هست این است که حضرت عالم را پر مى‏ کند از عدالت؛ نه شما دست‌بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید ..

ما تکلیف داریم که، اینکه مى‏ گوید حکومت لازم نیست، معنایش این است که هرج‌ومرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتى نباشد، نظام در یک مملکتى نباشد، آن‏طور فساد پر مى‏کند مملکت را که آن‌طرفش پیدا نیست. آنکه مى‏ گوید حکومت نباشد، معنایش این است که هرج‌ومرج بشود؛ همه هم را بکُشند؛ همه به هم ظلم بکنند براى اینکه حضرت بیاید. حضرت بیاید چه کند؟ براى اینکه رفع کند این را. این‌یک آدم عاقل، یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاست این کار را نکرده باشد که بازى بدهد ماها را که ما کار به آن‌ها نداشته باشیم، آن‌ها بیایند هر کارى مى‏ خواهند انجام بدهند، این باید خیلى آدم نفهمى باشد!.

اما مسئله این است که دست سیاست در کار بوده؛ همان‌طوری که تزریق کرده بودند به ملت‌ها، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیت‌های دنیا که سیاست کار شماها نیست؛ بروید سراغ کار خودتان و آن چیزى که مربوط به سیاست است، بدهید به دست امپراتورها.

خوب، آن‌ها از خدا مى‏ خواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حکومت‏ و به دست ظلمه، دست امریکا، دست شوروى، دست امثال این‌ها و آن‌هایی که اذناب این‌ها هستند و این‌ها همه‌چیز ما را ببرند، همه‌چیز مسلمان‌ها را ببرند، همه‌چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم که نباید حکومت باشد، این‌یک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سیاست در کار بوده، این اشخاص غافل را، این‌ها را بازى دادند و گفتند: شما کار به سیاست نداشته باشید، حکومت مال ما، شما هم بروید توى مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید! چه‌کار دارید به این کارها؟.

این‌هایی که مى‏ گویند که هر علمى بلند بشود و هر حکومتى، خیال کردند که هر حکومتى باشد این برخلاف انتظار فرج است. این‌ها نمى‏ فهمند چى دارند مى ‏گویند. این‌ها تزریق کرده ‏اند بهشان که این حرف‌ها را بزنند. نمى‏ دانند دارند چى چى مى‏ گویند. حکومت نبودن، یعنى اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نص آیات الهى رفتار بکنند. ما اگر فرض مى‏کردیم دویست‌تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار مى‏زدیم؛ براى اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتى بیاید که نهى از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این‌گونه روایت قابل عمل نیست. و این نفهم‌ها نمى‏دانند چى مى‏گویند، هر حکومتى باشد حکومت [باطل‏] است! بلکه شنیدم بعضى از اشخاص گفته‏ اند که خوب با این وضعى که هست، الآن در ایران هست، دیگر ما نباید تهذیب اخلاق بکنیم؛ دیگر غلط است این حرف‌ها! چیزى نیست دیگر حالا؛ حتماً باید استاد اخلاق در یک محیطى باشد که همه مردم فاسدند، شراب‌خانه‌ها همه بازند و- عرض مى‏کنم که- جاهاى فساد همه بازند! اگر یکجایی باشد که خوب باشد، آنجا دیگر تهذیب اخلاق لازم نیست، نمى‏ شود، باطل است! این‌ها یک‌چیزهایی است که اگر دست سیاست در کار نبود، ابلهانه بود، لکن آن‌ها مى‏ فهمند دارند چى مى‏ کنند. آن‌ها مى‏ خواهند ما را کنار بزنند ..

بله، البته آن پر کردن دنیا را از عدالت، آن را ما نمى‏ توانیم [پر] بکنیم. اگر مى‏ توانستیم، مى‏ کردیم، اما چون نمى‏ توانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوى ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. اما نمى ‏توانیم بکنیم؛ چون نمى‏ توانیم بکنیم، باید او بیاید تا بکند. اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم براى آمدن حضرت- سلام اللَّه علیه- درهرصورت، این مصیبت‌هایی که هست که به مسلمان‌ها واردشده است و سیاست‌های خارجى دامن بهش زده ‏اند، براى چاپیدن این‌ها و براى از بین بردن عزت مسلمین [است‏]. و باورشان هم آمده است خیلی‌ها. شاید الآن هم بسیارى باور بکنند که نه، حکومت نباید باشد، زمان حضرت صاحب باید بیاید حکومت. و هر حکومتى در غیر زمان حضرت صاحب، باطل است؛ یعنى، هرج‌ومرج بشود، عالم به هم بخورد تا حضرت بیاید درستش کند! ما درستش مى‏کنیم تا حضرت بیاید ..

ان شاء اللَّه، خداوند اصلاح کند این‌ها را. و امیدوارم که خداوند این روز را بر همه ما، بر همه شما مبارک کند و دست ظالم‌ها را کوتاه کند و قدرت بدهد به ملت‌های مظلوم براى سرکوب کردن ظالم‌ها ..

- والسلام علیکم و رحمة اللَّه.

 

منبع: صحیفه امام، ج 21، ص 17-13