«إنِّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»

فردا عاشوراست. این قدر در این روز  راه از بی راهه واضح بود که هیچ حجتی برای احدی باقی نماند.

این قدر امام حسین (ع) راه را نورباران کرده بودند که حتی شقی ترین انسان ها هم می دانستند راه کجاست و مقصد بی راهه چیست.

حضرت اباعبدالله (ع) نور راه بود و کشتی نجات برای همه. برای تیره بخت ترین تا خوشبخت ترین انسان های حاضر در کربلا. او نور راه بود اما گویا کسانی بودند که نور راه چشمشان را می زد و با اختیار خود چشم را بر مصباح الهدی می بستند و به ظلمت بی راهه  می رفتند.

افراد در کربلا گوناگون بودند یک ماکت کوچک از تمام افراد زمانه ی ما. در کربلا از صفر تا صد انسان شقی تا سعید بود. در میان سعدا 72 یار با وفا بودند که به پیمانشان با حسین (ع) تمام و کمال وفا کردند و چشم خود را بر نور راه نبستند، و عده ای تمام دنیا، حجاب چشمانشان شده بود و با وجود این که راه واضح بود به بی راهه رفتند.

عده ای هم در میانه ی اشقیاء و سعداء بودند که نمی دانستند به کدامین جهت بروند. بعضیشان ترس بر وجودشان غلبه کرد و ترس از دست دادن دنیاشان آن ها را به اشقیاء وصل کرد و به بیراهه رفتند. مثال این گونه افراد همان کوفیانی است که هزاران نامه به اباعبدالله دادند و از ترس از دست رفتن دنیاشان به حسین (ع) پشت کردند و پیمان شکستند.

بعضی هم چون حر با این که در صف اشقیا بودند اما خود را از بند دنیا رهانیدند و با آزاد مردی به صف سعداء پیوستند. همان اصحاصحاب الحسینی که هنگامی که به اباعبدالله سلام می دهیم در کنارش محال است که  به آن 72 نفر یار همراه خوش عهد حسین (ع) سلام ندهیم.

جهت یا فلاح است یا خسران، یا در راهی یا بی راهه، یا همراه ولی در راه به سمت فلاح می روی یا در بی راهه با اولیاء طاغوت خسارت می بینی و نامت در شقی ترین افراد ثبت می شود. راه میانه ای وجود ندارد یا از صراط می گذری یا در نار بی نور که جز ظلمت در آن راه ندارد سقوط می کنی!

تو به کدام سمت می روی؟

در راهی یا بی راهه؟

با ولی زمانت پیش می روی یا نور راه چشمت را می زند و چشم بر نور می بندی؟

شرح نوشت: در این نوشته شرح در راه بودن و نبودن همه ی حاضران و غایبان کربلا داده نشده است و فقط مثال هایی است که ما در امروزمان بیشتر با آن مواجهیم.