حدیث نفس

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

یار امام حسین (ع) می ماندیم؟ (3) بازنشر

بسم ربّ الحسین

این سؤال ها را همه مان شنیده ایم:

اگر در کربلا و عاشورا بودیم یار حضرت می ماندیم؟

وظیفه ما در زمان ظهور چیست؟

اگر حضرت ولی عصر (عج) ظهور کنند ما به یاریشان خواهیم رفت؟

پاسخ این سؤال ها ساده است، خیلی ساده تر این که تصورش را بکنیم.

ببنید الان چه قدر پیرو و در مسیر اجرا و اطاعت اوامر ولیّ تان هستید.

الان امام خامنه ای حفظه الله نایب حضرتند و اطاعت اوامرشان بر هر صنف و قشری که مخاطب قرار می دهند واجب.

چه قدر اطاعت کرده ایم؟

چه قدر حرف های ایشان زمین مانده؟

چه قدر ایشان بگویند بلند شوید من از شما این انتظارها را دارم، از فلان موضوع راضی نیستم!

اما امروز رادیو و تلویزیون شما، ساعات فراوانی را صرف بیان حقایق دینی میکند. البته بنده راضی نیستم؛ اما به شما بگویم که من بیش از آنچه که از حجم آن برنامه‌ها راضی نیستم، از کیفیتش راضی نیستم؛ این هم تقصیر من و شماست؛ چرا با هم رودربایستی کنیم!؟ ۱۳۷۰/۱۱/۳۰

صحبت اختراعات شد؛ که حالا مقداری اختراعات انجام گرفته، کارهای جدیدی انجام گرفته. پیشرفتها را شاید من یک مقدار بیشتر هم بدانم؛ چون گزارشهای گوناگون از جاهای مختلف به ما خیلی میرسد؛ اما حقیقتاً بنده راضی نیستم و این مقدار پیشرفت علم راضی کننده نیست. ۱۳۸۸/۱۱/۱۳

بنده راضی نیستم از کسانی که با خرجهای سنگین و با اسراف در امر ازدواج، کار را بر دیگران مشکل می‌کنند. البته با جشن و شادی و مهمانی موافقیم ولی با اسراف مخالفیم.خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 24/5/1374

من از مردم سراسر کشور خواهش می‌کنم که آن قدر مهریّه‌ها را زیاد نکنند. این سنّت جاهلی است. این کاری است که خدا و رسول(صلی الله علیه وآله) در این زمان بخصوص، از آن راضی نیستند. نمی‌گوییم حرام است. نمی‌گوییم ازدواج باطل است. امّا خلاف سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اولاد ایشان و ائمه‌ی هدی(علیهم السلام) و بزرگان اسلام است. خطبه‌ی عقد مورخه‌ی 2/9/1373

من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمی‌توانم این مطلب - قمه‌زدن - را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضی‌ام. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

الان مرتّب در این سالنهای وابسته به وزارت ارشاد، نمایش و تئاترهایی اجرا می‌شود؛ بعضیهایش صددرصد ضدّ دین و ضدّ انقلاب است! کسانی رفتند، دیدند و آمدند به من گزارش دادند. خوب؛ حالا اگر در کنار دو، سه نمونه تئاتر از این گونه نمونه‌ها، پنج شش نمونه هم به ما نشان می‌دادند که ما این تئاتر را به‌وجود آوردیم، یا این فیلم را اجرا کردیم که مبلّغ اسلام است، من هیچ اعتراضی نمی‌کردم. می‌گفتم بالاخره: «خلطوا عملاً صالحا و آخر سیّئا، عسی اللَّه ان یتوب علیهم»! اما این طور نیست؛ هرچه هست، از آن طرف است! این اعتراض من است. من از رفتار وزارت ارشاد، راضی نیستم. ۱۳۷۸/۰۹/۲۳

نمی گویم خرید جنس خارجی حرام است اما عرض می کنم مصرف کالاهای داخلی برای مقاوم سازی اقتصاد و پیشرفت کشور یک ضرورت مهم است و بر همه‌ی مسائل از جمله اشتغال و افزایش کیفیت تولیدات داخلی اثر مثبت می گذارد که البته وظیفه مسئولان و مدیران در این زمینه بیشتر از دیگران است. ۱۳۹۳/۰۱/۰۱

اسم اقتصاد مقاومتی هم زیاد تکرار میشود؛ حالا چقدر اقتصاد مقاومتی در کشور پیشرفت کرده، بحث الان من نیست -من البتّه خیلی خشنود نیستم از مقدار پیشرفت این فکر و این بنیان مهم در کشور لکن به‌هرحال یک حرکتی وجود دارد. ۱۳۹۴/۰۷/۲۲

دخترها! پسرها!

خانم ها! آقایان!

از هر صنف و قشری که هستید بروید ببینید ولی تان از شما چه خواسته؟ ببینید در کجای عالم ایستاده اید و جایتان کجاست و مخاطب کدام حرف و امر ایشان هستید؟

چه قدر حرف های ولی فقیه را که ادعای ولایتی بودنش را هم دارید زمین گذاشته اید؟

دختر ها! چه قدر در خرید جهیزیه هاتان و ... دنبال برند و مارک خارجی بودید؟

چه قدر مهریه هاتان را به خاطر امر مولاتان سبک کرده اید؟

پسرها! چه قدر در انتخاب همسرهاتان معیارهای خدایی را در نظر گرفتید؟

خانم ها! آقایان! چه قدر به امر رهبری در فرزند آوری گوش کردید؟

هرکدامتان ببینید در هر جایگاهی که هستید وظیفه تان چیست.

و آن را انجام دهید.

اگر پیش خدای خودتان نشستید و محاسبه کردید دیدید اوامر امام خامنه ای را در حد خودتان اجرا کرده اید و حرف های ایشان خطاب به شما زمین نمانده، آن وقت سرتان را بالا کنید و بگویید ولایتی ام!

اگر نه شما هم مثل حقیر نگارنده ی این سطور فقط محبّید! محبّ!

و در عاشورا احتمالا می گفتید جانم فدایتان آقا اما ...

بهانه های گوناگون! برای رفع تکلیف خودمان از یاری امام! کوفیان هم خوب بلد بودند مثل امثال من بهانه تراشی کنند برای فرار از میدان

آیا ما واقعا اهل کوفه نیستیم! علی تنها بماند!

یا علی تنها مانده؟!

 

خیلی خیلی حرف داشتم برای این مطلب، اما... بگذریم...

در این ایّام ما را از دعای خیر خود بی نصیب نگذارید.

 

مطالب مرتبط:

یار امام حسین (ع) می ماندیم؟!

یار امام حسین (ع) می ماندیم؟! (2)

۱۰ مهر ۹۶ ، ۲۲:۱۵ ۴ نظر

محک ایمان

بسم الله النّور

 

ایمان، سر بزنگاه هایی محک می خورد که انسان حتی تصورش را هم نمی کند.

در آن شب عاشوراهایی که همه ی دنیا مقابلت ایستاده و چشمک می زند و امامت هم، آن سمت، ندای «هل من ناصر» سر می دهد.

و تو باید انتخاب کنی که به همه ی دنیا

به همه ی دنیاهای خود ساخته ات پشت کنی و به سوی حجت خدا بر زمین بروی

همان بزنگاه هایی که اگر برایش مهیا نشده باشی زمین می خوری

و صدای این زمین خوردن انقدر بلند است که تا انتهای تاریخ آن را می شنوند

عمر سعد بود

که حافظ و معلم قرآن بود!

شمر بود

در رکاب امیرالمؤمنین جانباز شده بود!

و سر امامش را برید!

برای ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۲ ۰ نظر

یار امام حسین (ع) می ماندیم؟! (2)

بسم الله النّور

عزاداری هاتون قبول

این لینک را در ارتباط با مطلب قبل ببینید.

«من و کربلای ظهور، الان یهویی ...»

در

چند خط بیشتر

yalatif.blog.ir

۱۶ آبان ۹۳ ، ۰۸:۱۰ ۱ نظر

یار امام حسین (ع) می ماندیم؟!

بسم الله النّور

30هزار دینار پیشنهاد یزید به کوفیان

منبع: reba.ir

۱۲ آبان ۹۳ ، ۰۲:۵۹ ۳ نظر

عاشورا راه روشن

«إنِّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»

فردا عاشوراست. این قدر در این روز  راه از بی راهه واضح بود که هیچ حجتی برای احدی باقی نماند.

این قدر امام حسین (ع) راه را نورباران کرده بودند که حتی شقی ترین انسان ها هم می دانستند راه کجاست و مقصد بی راهه چیست.

حضرت اباعبدالله (ع) نور راه بود و کشتی نجات برای همه. برای تیره بخت ترین تا خوشبخت ترین انسان های حاضر در کربلا. او نور راه بود اما گویا کسانی بودند که نور راه چشمشان را می زد و با اختیار خود چشم را بر مصباح الهدی می بستند و به ظلمت بی راهه  می رفتند.

افراد در کربلا گوناگون بودند یک ماکت کوچک از تمام افراد زمانه ی ما. در کربلا از صفر تا صد انسان شقی تا سعید بود. در میان سعدا 72 یار با وفا بودند که به پیمانشان با حسین (ع) تمام و کمال وفا کردند و چشم خود را بر نور راه نبستند، و عده ای تمام دنیا، حجاب چشمانشان شده بود و با وجود این که راه واضح بود به بی راهه رفتند.

عده ای هم در میانه ی اشقیاء و سعداء بودند که نمی دانستند به کدامین جهت بروند. بعضیشان ترس بر وجودشان غلبه کرد و ترس از دست دادن دنیاشان آن ها را به اشقیاء وصل کرد و به بیراهه رفتند. مثال این گونه افراد همان کوفیانی است که هزاران نامه به اباعبدالله دادند و از ترس از دست رفتن دنیاشان به حسین (ع) پشت کردند و پیمان شکستند.

بعضی هم چون حر با این که در صف اشقیا بودند اما خود را از بند دنیا رهانیدند و با آزاد مردی به صف سعداء پیوستند. همان اصحاصحاب الحسینی که هنگامی که به اباعبدالله سلام می دهیم در کنارش محال است که  به آن 72 نفر یار همراه خوش عهد حسین (ع) سلام ندهیم.

جهت یا فلاح است یا خسران، یا در راهی یا بی راهه، یا همراه ولی در راه به سمت فلاح می روی یا در بی راهه با اولیاء طاغوت خسارت می بینی و نامت در شقی ترین افراد ثبت می شود. راه میانه ای وجود ندارد یا از صراط می گذری یا در نار بی نور که جز ظلمت در آن راه ندارد سقوط می کنی!

تو به کدام سمت می روی؟

در راهی یا بی راهه؟

با ولی زمانت پیش می روی یا نور راه چشمت را می زند و چشم بر نور می بندی؟

شرح نوشت: در این نوشته شرح در راه بودن و نبودن همه ی حاضران و غایبان کربلا داده نشده است و فقط مثال هایی است که ما در امروزمان بیشتر با آن مواجهیم.

۰۴ آذر ۹۱ ، ۱۵:۵۸ ۳ نظر