حدیث نفس

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حجاب» ثبت شده است

تبلیغ سلبی

بسم الله النّور

یکی از مشکلات ما در تبلیغ این است که تبلیغ هایمان صرفا سلبی است. یعنی فقط نهی ازمنکر می کنیم. در صورتی که تبلیغ در ابتدا باید ایجابی باشد و امر به معروف، سپس سلبی و نهی از منکر. آیات قرآن هم گویای همین اصل هستند.

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَٰٓئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران، ١٠٤)

مثلا در بحث ارتباط و دوستی دختر و پسر صرفا می گوییم حرام است، اما شکل حلال آن یعنی ازدواج را ارائه نمی کنیم و به شکل بدتر، راه های حلال هم را هم مسدود می کنیم.

یا برای دزدی، صرفا می گوییم دزدی نکنید، اما راه کسب حلال را نشان نمی دهیم.

به دختران می گوییم بی حجاب نباشید، اما نمی گوییم خودنمایی حلال برای همسر است و راه حلال برای ازدواج این دختران را هم مسدود می کنیم.

یکی از دلایل عدم توفیق ما در جذب نسل جدید به دین همین است.

امر به معروف و نهی از منکر توأم هستند، اما اولویت با امر به معروف است، علت شکست طرح های امر به معروف و نهی از منکر ما در زمینه حجاب، کاهش فساد و... همه همین بوده است.

پ.ن: با یکی از دختران نوجوان فامیل در مورد موسیقی صحبت می کردم و از دلایل نهی از موسیقی برایش گفتم، در نهایت گفت انسان نیاز به هیجان و تفریح دارد و من پاسخی نداشتم. چون نمی دانستم چه جایگزینی برای او که در سن نوجوانی است معرفی کنم، وقتی که ما بسیاری از جایگزین های حلال تفریح را برای دخترانمان مسدود کرده ایم.

۲۸ آذر ۹۶ ، ۰۰:۲۸ ۳ نظر

حکمت امتحان

بسم الله النّور

1- همیشه وقتی قرآن می خوانم و به آیه هایی که مردم آن زمان از پیامبرشان درخواست معجزه کرده اند می رسم

یا آیاتی را می خوانم که یک پیامبر با همه حق بودنش تکذیب شد

با خودم می گویم خدا را شکر که من از آن دسته نبودم و نیستم!

اما حقیقت این است که هنوز با آن امتحان مواجه نشدم

و وقتی خداوند به آن امتحان امتحانم می کند و می گوید: مگر آیات و نشانه هایی که بر تو آوردیم ندیدی؟ و من بگویم ندیدم! کدام نشانه و آیه؟! معجزه ای بفرست تا باور کنم!

تازه معلوم می شود که اگر من آن زمان بودم جلوی پیامبر زمانم می ایستادم و می گفتم معجزه ای بفرست تا تو و خدایت را باور کنم!

در صورتی که معجزه بوده و هست اما من ندیدمشان و نسبت به آن ها کافر بودم.

 

2- اسیر بودن که شاخ و دم ندارد؟

دارد؟

دختری که در خیابان بی حجاب است اسیر خود و بدنش است نمی تواند وجه روحانی و غیر مادی وجودش را ببیند

حالا بر فرض دختری چادری هم بود اما بازهم دائم مشغول جسم مادی اش شد و ظاهر داشته یا نداشته اش برایش شد بت، این هم اسیر است دیگر، اسیر جسم خود. بنابر این از این لحاظ با آن دختر بی حجاب تفاوتی ندارند، هر دو اسیرند، اسیر تن. و انسان اسیر نمی تواند پرواز کند...

 

3- من فکر میکنم حکمت امتحان این است که انسان بفهمد هیچی نیست. وقتی انسان با عجز و ناتوانی خود در مسیر زندگی با امتحان ها، چشم در چشم می شود می فهمد هیچی نیست.

با امتحان انسان به یک خود شناسی عجیبی می رسد و می فهمد هرچه که از خودش می دانسته هیچ بوده و همه ی تصوراتش در مورد خودش نقش بر آبند

انسان بدون خدا هیچی نیست. باور کنید...

کاش مؤمن بشوم به خدای حکیمی که قادر مطلق است.

«فَإِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثمُ‏َّ إِذَا خَوَّلْنَهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلىَ‏ عِلْمِ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََهُمْ لَا یَعْلَمُون

هنگامى که انسان را زیانى رسد، ما را مى‏ خواند; سپس هنگامى که از جانب خود به او نعمتى دهیم، مى‏ گوید: این نعمت را بخاطر کاردانى خودم به من داده ‏اند; ولى این وسیله آزمایش است، اما بیشترشان نمى‏ دانند. (سوره زمر آیه 49)»

۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۴۳ ۵ نظر