بسم الله
انسان.ها به اندازه امیدشان میتوانند صبر کنند، و استقامت ورزند.
و ادامه دهند...
بسم الله
انسان.ها به اندازه امیدشان میتوانند صبر کنند، و استقامت ورزند.
و ادامه دهند...
بسم الله
من بودم توکل را ترجمه میکردم به «نگران نبودن»
و خدا هیچ وقت نخواسته ما نگران باشیم
چون خداست...
همه کارهی زندگی ما
بسم الله
دائر مدار زندگی انسان متقی بر «رزق من حیث لا یحتسب» تعریف شده
تا از اسارت محاسبات مادی چگونه و چه طور ،خارج شود
که اگر جز این بود
ایمان و تقوای او محک نمیخورد.
بسم الله
همیشه بین خواست ما و شرایطی که در آن هستیم، فاصله است.
میخواستم فلان شغل را داشته باشم،
فلان ازدواج را داشته باشم،
فرزندی چنین
رفیقی چنان
پدرمادری دلخواه
الی هرآنچه «آرزو» بوده و به آن نرسیدیم.
هرگاه فاصله آنی که هستیم با آنی که آرزو داشتیم باشیم حذف شد، نامش میشود «رضایت».
همانی که اباعبدالله در گودال گفتند «الهی رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لا معبود سواک...»
این فاصله حذف نمیشود جز با ایمان به خدای مدبر حکیم عادل...
و امتحان همهی ما در همین فاصله و بودن و نبودنش است.
بسم الله
-آیا قبول داری خدا همه کارهی زندگی توست؟
بله...
-آیا قبول داری خدا جز خیر برای تو رقم نمیزند؟
بله...
-پس چرا نگرانی؟
چون از خودم و انتخابهام میترسم...
- نه دلیل نگرانیت اینه که به جواب سوالهای بالا دروغ گفتی بله.
تو شک داری
و همین شک باعث شده «نسپاری...»
بسپار به خدا...
کار خدارو به خدا واگذار کن
خودت عهده دارش نشو و بارش رو بر دوش نکش...
بسم الله
از دیروز قصد دارم تا به حقیقت عبارت شریف «به من چه» مزین شوم.
«به من چه» یعنی خود توحید و مشرک نبودن
یعنی رضایت
یعنی آرامش
یعنی کارهای خدا را به خدا بسپار و بار نگرانی بابت رخ دادن یا ندادن اموری که از دست تو خارج است را به دوش نکش
«به من چه» یعنی به تو ربطی ندارد فلان اتفاق در زندگیت خواهد افتاد یا نه
و «به من چه» یعنی توکل
یعنی یقین
یعنی فقط بنده باش تکالیفت را انجام بده و طراحی نقشهی زندگیت را به خدا تفویض کن...
و تدبیر او را بپذیر...
شاید این متن در آینده کاملتر شد.
عید شما مبارک.
بسم الله
«به چه علامت دانسته میشود که شخص مؤمن است؟» فرمود: «به تسلیم خدا بودن، و راضی بودن به آنچه برایش پیش میآید، از شادی و ناخرسندی»
حدیث امام صادق علیهالسلام
الکافی، ج ۲، ص۶۳
بسم الله
راز زندگی این هست که امورمان را به خدا بسپاریم و نگران نباشیم...
خدا نخواسته ما مدیر و مدبر و اداره کننده امور زندگیمان باشیم
او برنامه میدهد و ما فقط باید اجرا کنیم.
ارجاع به حدیث عنوان بصری که با عنوان اولین درجه تقوا در بالای وبلاگ قرار داده شده.
بسم الله
اعتماد من به مسیریاب گوشیم که میدانم از هر کوچه پسکوچهای من را ببرد بالاخره به مقصد میرساند اگر مسیر را اشتباه بروم، مسیر حایگزین پیشنهاد میدهد
بیش از خداست
خدایی که خالق من و همهی عالم است
بسم الله
نمی شود
در دایره ی نگاه «منی» که فکر می کند نمی شود
خسته ام
چون «من» ننقطع از «او» باری را به دوش کشیدم که نباید
اسیرم
اسیر «منی» که محدود است و همه چیز را محدود می بیند
ایستاده ام
در مانعی که «خودم» ساخته ام
دعاهایم مستجاب نمی شود
که اگر مستجاب شود می گویم عجب مستجاب الدعوه «ام»
از حرف دیگران اذیت می شوم
چون «خودم» را کسی حساب کرده ام
کافی است این «من»
این «خود»
این «عُجب»
تمام شود
آن وقت تمام نشدن ها می شود
و تمام محدودیت ها برداشته می شود و تمام تعلقات که پای انسان را سنگین کرده اند
تمام می شود
خدایا با عافیت منم را از من بگیر
همان منی که وقتی نشد
به جای این که بفهمد باید از هر ان چه غیر توست نا امید شود
از تو ناامید شد
و مرتکب بزرگترین گناه شد
خدایا از این بزرگترین گناه توبه میکنم